چهل حدیث از امیرالمؤمنین، برگرفته از المقاصد العلیة - علامه امینی



پیرو کلام امیرعوالم خلقت اعرف الحق تعرف اهله

چهل حدیث از امیرالمؤمنین، برگرفته از المقاصد العلیة - علامه امینی

چهل حدیث از امیرالمؤمنین، برگرفته از المقاصد العلیة - علامه امینی

نگاشتن رسائل چهل حدیث یكى از سنت‏هاى عالمان و محدثان اسلامى بوده است

چرا كه از پیامبر اكرم علیه السلام روایتهاى متعدد است كه در باب حفظ چهل حدیث آمده است «من حفظ على أمتی أربعین حدیثاً...»، و علّامه مجلسى علیه الرحمة - كه هم خود و هم پدرش نیز چهل حدیثى نگاشته اند - باب جداگانه‏اى براى حفظ اربعین حدیث در بحار الأنوار ترتیب داده است و در آن روایات بسیارى را كه از كتب و مجموعه‏هاى حدیثى متعدد گردآورده است نگاشته، و در آخر فرموده كه این مضمون در بین خاصه و عامه مشهور و مستفیض است، بلكه متواتر است. از میراث كهن شیعى الأربعون حدیثاً من الأربعین عن الأربعین شیخ منتجب الدین رازى بسیار مورد عنایت بوده است و از قرون متأخر نیز اربعین شیخ بهائى.
مراد از حفظ در این حدیث مى‏تواند به یاد سپردن لفظ چهل حدیث یا عمل به چهل حدیث، یا تدبر در مراد این احادیث باشد. همچنین مى‏تواند كتابت چهل حدیث باشد كه از اظهر مصادیق حفظ است. از این رو علماى سلف بر نگاشتن رسائل چهل حدیث همت گماشته‏اند، گاهى با شرح و بیان و گاه بى شرح، گاه با عنوان خاص - مثل لسان الصادقین و الرسالة العلیة و الماء المعین و سلّم درجات الجنّة و لباب الأحادیث - و گاه با عنوان عام چهل حدیث، گاه با موضوع معین - مثل احادیث اخلاقى، احادیث معرفتى و اصول دین یا طب یا احادیث فضائل و مناقب و حتى یك بحث فقهى و خلافى خاص مانند مسح رجلین - و گاه با موضوعات مختلف، گاه با ترتیب حروف هجاء و گاه بى ترتیب. براى آنكه نگاهى اجمالى بر رونق چهل حدیث نویسى بیندازیم كافى است بى آنكه به دنبال عناوین خاص باشیم، فقط نگاهى به «الأربعون حدیثاً» در الذریعة شیخ آقابزرگ تهرانى و كشف الظنون بیندازیم.
از این سنت كه تا امروز نیز ادامه یافته است، نمونه‏اى هست كه علّامه امینى رضوان الله علیه، در مطاوى كتاب المقاصد العلیة آورده است. ایشان براى فوائدى كه در بحث‏هاى خود در این كتاب آورده است احادیثى را نقل كرده و در سه موضع، اقدام به جمع چهل حدیث كرده است. ایشان این هر سه را در ضمن مطلب اول كتاب آورده است.
با توفیق الهى، ترجمه فارسى كتاب المقاصد العلیة علّامه امینى رحمة الله علیه را به محض آماده شدن متن آن، و پیش از انتشار متن عربىِ آن، آغاز كردم، و امیدوارم به زودى آماده نشر شود. ترجمه اولین چهل حدیثى را كه در ضمن این كتاب آمده است به بهانه مجلس رونمایى این كتاب تقدیم مى‏كنم. همه این احادیث از امیرالمؤمنین علیه السلام است و موضوع آنها، متناسب با موضوع مطلب اول، حیات قلب است و احوال و آثارى كه از ایمان و عمل خیر و گناه، بر قلب عارض مى‏شود.

 

۱. عن رئیس الموحّدین أمیرالمؤمنین علی بن أبی طالبٍ علیه السلام: «من سكن قلبه العلم بالله سكنه الغِنى عن خلق الله»۱.
۱. آنكه علم به خدا در قلبش جاى گرفت، بى نیازى از خلق خدا، در او جاى مى‏گیرد.

۲. وعنه علیه السلام: «من عظمت الدنیا فی عینه، وكبر موقعها فی قلبه۲ آثرها على الله تعالى وانقطع إلیها وصار عبداً لها»۳.
۲. هر كه دنیا در چشمش بزرگ نُماید، و در قلبش جایگاه بزرگى یابد، آن را به جاى خداوند بگزیند و به سوى آن منقطع خواهد شد (یعنى از غیر دنیا بُریده و فقط به دنیا خواهد پرداخت) و بنده آن خواهد شد.

۳. وعنه علیه السلام: «غیر منتفعٍ بالعظات قلبٌ تعلّق بالشّهوات»۴.
۳. قلبى كه به شهوات تعلق گیرد، از پند و موعظه، منفعتى نیابد.

۴. وعنه علیه السلام: «فمن الإیمان ما یكون ثابتاً مستقرّاً فی القلوب، ومنه ما یكون عواری بین القلوب والصدور»۵.
۴. برخى از ایمانها در دلها ثبات و قرار یافته، و برخى دیگر، میان دلها و سینه‏ها ناپایدار است.

۵ . وعنه علیه السلام: «قد قادتكم أزمّة الحین واستغلقت على قلوبكم أقفال الرَّین»۶.
۵ . مهارهاى هلاكت، شما را مى‏كشد، و قفل‏هاى شك و گمراهى بر دلهاى شما نهاده شده است.

۶ . وعنه علیه السلام : « قلوب العباد الطاهرة مواضع نظر الله سبحانه ، فمن طهر قلبه نظر إلیه»۷.
۶ . دلهاى پاكِ بندگان، جایگاه نظرِ خداوند سبحان است. پس هركه دلش پاك گردد، بدو نظر كند.

۷. وعنه علیه السلام: «إیاكم والبِطنَة۸! فإنّها مقساةٌ للقلب»۹.
۷. از پرخورى دورى كنید كه دلها را سخت گرداند.

۸ . وعنه علیه السلام: «أین الذین أخلصوا أعمالهم للَّه وطهّروا قلوبهم لمواضع نظر الله؟»۱۰.
۸ . كجایند آنان كه اعمالشان را خالصانه براى خدا به جاى مى‏آورند و دلهاشان را براى عنایت و نظر الهى پاك مى‏گردانند؟

۹. وعنه علیه السلام: «أفضل القلوب قلبٌ حشی بالفهم»۱۱.
۹. برترین دلها، آن است كه از فهم پر شده باشد.

۱۰. وعنه علیه السلام: «أصلُ صلاح القلب اشتغالُهُ بذكر الله تعالى»۱۲.
۱۰. ریشه درستىِ دل، آنست كه با یاد خدا سرگرم شود.

۱۱. وعنه علیه السلام: «أصلُ قوّة القلب التوكّلُ على الله»۱۳.
۱۱. ریشه قوت قلب، توكل بر خداست.

۱۲. وعنه علیه السلام: «فی الذكر حیاةُ القلوب»۱۴.
۱۲. یاد خدا، زنده بودن دلهاست.

۱۳. وعنه علیه السلام: «من كثُرَ ضحكُه ماتَ قلبُه»۱۵.
۱۳. هر كه خنده‏اش بسیار گردد، دلش مى‏میرد.

۱۴. وعنه علیه السلام: «حرامٌ على كلّ قلبٍ متولّهٍ بالدنیا أن تسكنه التقوى»۱۶.
۱۴. دلى كه شیفته دنیا باشد، تقوى در او جاى نگیرد.

۱۵. وعنه علیه السلام: «حبُّ الدنیا یفسِد العقل ویصِمّ القلب عن سماع الحكمة»۱۷.
۱۵. دنیادوستى، عقل را فاسد گرداند و دل را بر شنیدن حكمت كر كند.

۱۶. وعنه علیه السلام: «حزنُ القلب یمَحِّص الذنوب»۱۸.
۱۶. اندوه دل، گناهان را از هم مى‏پاشد.

۱۷. وعنه علیه السلام: «علیك بذكر الله فإنّه نورُ القلوب»۱۹.
۱۷. بر تو باد یادِ خداوند، كه نور دلهاست.

۱۸. وعنه علیه السلام: «خیرُ الدعاء ما صدَرَ عن صدرٍ تقی وقلبٍ نقی»۲۰.
۱۸. بهترین دعا، آن است كه سینه پرهیزگار و دلِ پاك برآید.

۱۹. وعنه علیه السلام: «احذروا أهل النفاق! فإنّهم الضّالّون المضِلّون والزالّون المزلّون، قلوبهم ردیةٌ وصفاتهم نقیةٌ»۲۱.
۱۹. از منافقان بپرهیزید، كه گمراهانند و گمراه كننده، لغزشگرانند و لغزاننده، دلهاشان ناپاك است و [در ظاهر] صفاتشان پاكیزه.

۲۰. وعنه علیه السلام: «أحی قلبَكَ بالموعظة وأمِتْهُ بالزَهادة»۲۲.
۲۰. دلت را به موعظه زنده دار و [هوس هاى آن را] به زهد و دورى از دنیا، بمیران.

۲۱. وعنه علیه السلام: «إنّ الزاهدین فی الدنیا لَتَبكی قلوبهم وإنْ ضحكوا»۲۳.
۲۱. زاهدان در دنیا، اگرچه بخندند، دلهاشان گریان است.

۲۲. وعنه علیه السلام: «إنّ النّاظر بالقلب العامل بالنظر یكون مبتدأُ عملِه أن ینظر عمله علیه أم له»۲۴.
۲۲. آن كه به دیده دل بنگرد و با بینش به عمل بپردازد، در آغازِ هر كار مى‏اندیشد كه به نفع اوست یا به ضررش.

۲۳. وعنه علیه السلام: «إذا مُلئَ البطنُ من المباح عَمِی القلب عن الصّلاح»۲۵.
۲۳. اگر شكم از مباح پر گردد، دل از دیدار خیر و صلاح كور شود.

۲۴. وعنه علیه السلام: «ثمرةُ الذكر استنارةُ القلوب»۲۶.
۲۴. نتیجه یاد خدا، روشنى دلهاست.

۲۵. وعنه علیه السلام: «دوامُ الذكر ینیرُ القلب والفكر»۲۷.
۲۵. استمرار یاد خدا، دل و فكر را نورانى كند.

۲۶. وعنه علیه السلام: «ذكرُ الله جلاءُ الصدُور وطمأنینةُ القُلوب»۲۸.
۲۶. یاد خداوند مایه جلا دادن سینه‏ها و آرامش دلهاست.

۲۷. وعنه علیه السلام: «ذَلّلْ قلبَكَ بالیقین! وقَرِّرْه بالفَناء! وبصِّرْهُ بفجائع الدنیا»۲۹.
۲۷. دلت را به یقین خوار دار، و به فنا و نیستى خاطرنشان كن، و بر گرفتاریهاى دنیا بینا كن.

۲۸. وعنه علیه السلام: «زینةُ القلوب إخلاصُ الإیمان»۳۰.
۲۸. زیور دلها، اخلاص در ایمان است.

۲۹. وعنه علیه السلام: «صومُ القلبِ خیرٌ من صیامِ اللِسان»۳۱.
۲۹. روزه دل، بهتر از روزه زبان است.

۳۰. وعنه علیه السلام: «طوبى للمنكسرة قلوبهم من أجل الله»۳۲.
۳۰. خوشا آنان كه از براى خدا دلشكسته‏اند.

۳۱. وعنه علیه السلام: «طوبى لمن أشعر التقوى قلبه»۳۳.
۳۱. خوشا آن كه دلش را به لباس تقوى بپوشاند.

۳۲. وعنه علیه السلام: «طَهِّروا قلوبَكم من دَرَن السیئات تضاعَف لكم الحَسنات»۳۴.
۳۲. دلهاتان را از چرك گناه پاك كنید تا حسنات شما دوچندان شود.

۳۳. وعنه علیه السلام: «من غلبت علیه الغفلة ماتَ قلبُه»۳۵.
۳۳. آنكه غفلت بر او غلبه یابد، دلش مى‏میرد.

۳۴. وعنه علیه السلام: «من أشعر قلبه التقوى فازَ عملُه»۳۶.
۳۴. آنكه بر دلش لباس تقوى بپوشاند، در كار خود پیروزى یابد.

۳۵. وعنه علیه السلام: «من نسی اللَّهَ سبحانَه أنساهُ اللَّهُ نفسَه وأعمى قلبَه! من ذكر الله سبحانه أحیا قلبَه ونوّر عقلَه ولبّه»۳۷.
۳۵. آنكه خداوند سبحان را فراموش كند، خداوند خودش را از یاد او ببرد، و دلش را كور گرداند. آنكه خداوند را یاد كند، خدا دلش را زنده مى‏گرداند و عقل و خردش را نورانى مى‏كند.

۳۶. وعنه علیه السلام: «ما أعظم سعادة من بوشِرَ قلبه ببرد الیقین»۳۸.
۳۶. چه سعادت بزرگى دارد آنكه دلش با خوشى و خنكى یقین قرین گشته.

۳۷. وعنه علیه السلام: «لا خیرَ فی قلبٍ لا یخشع وعینٍ لا تدمع وعملٍ لا ینفع»۳۹.
۳۷. خیرى نیست در دلى كه فروتنى نكند، و چشمى كه اشكریزان نگردد و عملى كه سودى نرساند.

۳۸. وعنه علیه السلام: «العلم حیاةُ القلوب ونورُ الأبصار من العمى»۴۰.
۳۸. دانش، حیات دلها و مایه روشنى دیدگان از كورى است.

۳۹. وعنه علیه السلام: «لا وجعَ أوْجَع للقلوب من الذنوب»۴۱.
۳۹. دردى براى دلها، دردناكتر از گناهان نیست.

۴۰. وعنه علیه السلام: «المواعظ حیاةُ القلوب»۴۲.
۴۰. پندها حیات دلهایند.

 

پی نوشت ها :

۱. عیون الحكم والمواعظ: ۴۶۳، غرر الحكم: ۱۲۸۸.

۲. در شرح ابن ابى الحدید و ابن میثم «من قلبه» آمده است كه گویا اصح است.

۳. نهج البلاغه: خطبه ۱۶۰، كنز العمال: ۳/۷۱۹ ش ۸۵۶۳ .

۴. غرر الحكم: ۸۴۱: «متعلقٌ بالشهوات»، عیون الحكم والمواعظ: ۳۴۷.

۵. نهج البلاغه: خطبه ۱۸۹، عیون الحكم والمواعظ: ۳۶۰. ملا صلاح مازندرانى در شرح اصول كافى: ۸ / ۱۰۵ در شرح این حدیث گوید: «ایمان را به دو نوع تقسیم كرده است، نوع اول آن است كه ایمان به حد كمال برسد، و نوع دوم آنكه به حد كمال نرسیده باشد. از لفظ «عوارى» استفاده نموده است، چون این ایمان همانند عاریتى ناپایدار است. و اینكه به كنایه فرموده است كه بین سینحه‏ها و دلها است، مراد آن است كه این ایمان قرار نیافته و در جوهر نفس پایدار نگشته است». ابن أبى الحدید نیز در شرح این كلمات آورده است: «ایمان، یا به برهان، ثابت و پایدار است، كه همان ایمان حقیقى است، و گاهى ناپایدار است و برخاسته از دلیل جدلى است، همچون بسیارى از آنان كه در براهین علوم عقلى تحقیق نكرده‏اند، این همان است كه امام علیه السلام از آن به عاریتى در دل تعبیر كرده است، زیرا كه هرچند جاى این ایمان نیز در دل است كه محل حقیقى ایمان است. اما چون ناپایدار است همچون عاریتى است كه در خانه نمى‏پاید. و یا آنكه ایمان ناشى از تقلید و حسن ظنى بر عقیده پیشینیان است، كه امام علیه السلام فرموده است عاریتى است بین سینه و دل، و محل آن را قلب قرار نداده است...» شرح نهج البلاغة: ۱۳/۱۰۱.

۶. نهج البلاغه: خطبه ۲۳۷: «والناس... قد قادتهم أزمة الحین واستغلقت على أفئدتهم». شرح نهج البلاغة ابن ابى الحدید: ۱۳/ ۱۱۵، عیون الحكم: ۳۶۸، غرر الحكم: ش ۶۶۸۹.

۷. عیون الحكم: ۳۷۲، غرر الحكم: ۹۰۶.

۸. البِطنة به كسر باء: آن است كه شكم از طعام چنان پر شود كه جاى نفس تنگ آید.

۹. غرر الحكم: ۸۱۷۲، و امیرالمؤمنین علیه السلام در جاى دیگرى فرموده است: «البطنة تمنع الفطنة» پرخورى تیزهوشى را از میان مى‏برد، غررالحكم: ۸۱۵۱.

۱۰. عیون الحكم: ۱۲۹، تمام نهج البلاغة: ۸۸، ترجمه غرر الحكم از مرحوم شیخ محمد على انصارى: ۱۷۲/۱.

۱۱. غرر الحكم: ۳۰۷۸.

۱۲. عیون الحكم: ۱۲۰، غرر الحكم: ۳۶۰۸.

۱۳. عیون الحكم: ۱۲۹، غرر الحكم: ۳۸۷۹.

۱۴. غرر الحكم: ۳۶۴۳.

۱۵. عیون الحكم: ۴۳۰، غرر الحكم: ۴۴۷۳.

۱۶. غرر الحكم: ۲۵۲۱.

۱۷. مستدرك الوسائل: ۱۲/۴۱، غرر الحكم: ۸۵۷، عیون الحكم: ۲۳۱.

۱۸. عیون الحكم: ۲۳۳. غرر الحكم: ۹۰۲.

۱۹. عیون الحكم ۳۳۵، غرر الحكم: ۳۶۴۲.

۲۰. تنبیه الخواطر: ۲/۱۵۴، بحار الأنوار: ۹۰/۳۴۱. مرحوم كلینى این حدیث را آن گونه كه در بهج الصباغة: ۷/۳۴، آمده است از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت فرموده.

۲۱. عیون الحكم: ۱۰۵، غرر الحكم: ۱۰۴۹۴: «قلوبهم دویة وصحافهم نقیة»، این حدیث در ضمن یكى از خطب نهج البلاغه نیز آمده است. ابن أبی الحدید: ۱۰/۱۶۳، شرح نهج البلاغه ابن میثم: ۳/ ۴۲۵، حدائق الحقائق: ۲/۱۳۷.

۲۲. نهج البلاغة: ۳۹۲ فی وصیته لابنه الحسن علیه السلام (نامه‏ها، شماره ۳۱)، عیون الحكم: ۸۵.

۲۳. عیون الحكم: ۱۵۲.

۲۴. عیون الحكم: ۱۵۵، نهج البلاغة: خطبه ۱۵۴.

۲۵. غرر الحكم: ۸۱۵۴.

۲۶. غرر الحكم: ۳۶۳۷.

۲۷. غرر الحكم: ۳۶۵۶.

۲۸. عیون الحكم: ۲۵۶، غرر الحكم: ۳۶۳۹.

۲۹. عیون الحكم: ۲۵۶، غرر الحكم: ۹۰۳.

۳۰. عیون الحكم: ۲۷۶، غرر الحكم: ۱۳۴۲.

۳۱. عیون الحكم: ۳۰۵، غررالحكم: ۳۳۶۳.

۳۲. عیون الحكم: ۳۱۳، غررالحكم: ۳۷۱۵.

۳۳. عیون الحكم: ۳۱۴، غرر الحكم: ۵۸۶۴. در حدیثى امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده است: «طوبى‏ لمن جعل بصره فی قلبه ولم یجعل قلبه فی عینه» خوشا آنكه دیده در دل دارد، نه دل در دیده. تحف العقول: ۳۰۵. (و در برخى نسخ: وبصره فی نظر عینه). «طوبى» نام درختى است در بهشت. اصل آن «الطیب» بوده، حرف یاء آن به خاطر ضمه پیش از آن، قلب به واو شده. شرح أصول الكافی ملا صالح مازندرانى: ۱۰/۳۱۱، لسان العرب: ۱/۵۶۴.

۳۴. عیون الحكم: ۳۱۸، غرر الحكم: ۹۰۵.

۳۵. عیون الحكم: ۴۴۸، غرر الحكم: ۵۷۶۵ .

۳۶. عیون الحكم: ۴۵۹، غرر الحكم: ۵۹۳۲.

۳۷. غرر الحكم: ۳۶۶۶ و ۳۶۴۵.

۳۸. غررالحكم: ۷۱۵، عیون الحكم: ۳۱۵.

۳۹. عیون الحكم: ۵۳۴ ، غرر الحكم: ۳۷۲۱: «و علم لا ینفع».

۴۰. تحف العقول: ۲۸، بحار الأنوار: ۱/۱۶۶ از أمالی شیخ صدوق.

۴۱. غرر الحكم: رقم ۳۲۱، بحار الأنوار: ۷۳/۳۴۲.

۴۲. عیون الحكم: ص ۶۲ و ۱۷، غرر الحكم: ۴۵۲۳.

 

منبععلی نامه

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: برچسب‌ها: نهج البلاغه, امیر المومنین علیه السلام, چهل حدیث, علامه امینی, غدیر, امیرالمؤمنین,
ن : علی حسین زاده
ت : دو شنبه 4 فروردين 1393


محمد بن حسن عسکری (عج) آخرین امام از امامان دوازده گانه شیعیان است. در ١۵ شعبان سال ٢۵۵ هـ.ق در سامرا به دنیا آمد و تنها فرزند امام حسن عسکری (ع)، یازدهمین امام شعیان ما است. مادر آن حضرت نرجس (نرگس) است که گفته اند از نوادگان قیصر روم بوده است. «مهدی» حُجَت، قائم منتظر، خلف صالح، بقیه الله، صاحب زمان، ولی عصر و امام عصر از لقبهای آن حضرت است.