خانه وحی در زیر تازیانه های هجوم



پیرو کلام امیرعوالم خلقت اعرف الحق تعرف اهله

خانه وحی در زیر تازیانه های هجوم

خانه وحی در زیر تازیانه های هجوم

بحث هجوم به خانه وحی و شهادت بانوی دو عالم حضرت زهرا سلام الله علیها از دیر باز مطرح بوده است ، حتی از بعضی روایات استفاده می شود كه اولین بار این قضیه را وجود مقدس پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم مطرح نموده اند و در حقیقت ایشان در زمان حیاتشان از وقوع این قضیه در آینده خبر داده بودند. به این حدیث توجه کنید :

جوینی « استاد ذهبی » از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم اینگونه روایت می کند :

......... و إنّی لمّا رأیتها ذکرت ما یصنع بها بعدی ، کأنّی بها و قد دخل الذّل فی بیتها و انتُهکَت حُرمتُها و غُصِبَ حقّها و مُنِعَت إرثها و کسر جنبها و أسقطت جنینها و هی تنادی یا محمداه فلا تجاب ... فتکون أوّل من تلحقنی مِن اهل بیتی فتقدم علی محزونه مکروبه مغمومه مقتوله .

فرائد السمطین ج2 ، ص 34 و 35 .

من هر وقت او را می بینم یاد آن اتفاقی می افتم که بعد از من برایش رخ خواهد داد . گویا می بینم که ذلت در خانه وی داخل شده ، حرمتش شکسته شده ، حقش غصب گردیده ، از ارثش محروم گردیده ، پهلویش شکسته شده است و فرزند در رحمش سقط شده است در حالیکه صدا می زند یا محمداه ولی کسی جواب او را نمی دهد ... او اول کسی است که از خانواده ام به من خواهد پیوست . او د ر حالی نزد من می آید

كه اندوهگین و سختی کشیده و غمگین است و کشته (شهید) شده است .

 

اعتبار جوینی نزد اهل سنت :

ذهبی از جوینی به عنوان الامام المحدث الاوحد الاكمل فخر الاسلام ... دین و صالح

امام و پیشوا محدث یگانه و كامل و فخر اسلام و با دیانت و صالح تعبیر می كند.

.تذکره الحفاظ ج 4 ، ص 1505- 1506 ، رقم 24 .

 

چکیده ماجرای یورش به خانه وحی :
بعد از وفات پیامبر اکرم صلی الله وآله كه عده ای به زور با ابوبکر بیعت كردند ، حضرت امیر علیه السلام در دفاع از حق خود از انصار و یاران رسول خدا طلب یاری نمودند هیأت حاكمه از این وضع احساس خطر كرد و در صدد برآمد تا با هجوم به بیت وحی ارکان حکومت خود را محکم کنند .

 

1- طلب یاری از اصحاب رسول خدا :

بعد از جریان بیعت عده ای از مردم با ابوبکر ، سلمان می گوید : امیرالمؤمنین صلوات الله و سلامه علیه صدیقه طاهره سلام الله علیها را سوار بر مرکب می نمودند و شبانه درب خانه انصار و اصحاب بدر می رفتند و از آنها یاری می طلبیدند .

کتاب سلیم بن قیس هلالی ص 146 تا 148 ، باب قضایا السقیفه على لسان سلمان الفارسی ؛ الإمامه و السیاسه ج 1 ، ص 19 ، باب إبایه علی كرم الله وجهه بیعه أبی بكر رضی الله عنهما ؛ تاریخ الیعقوبی ج 2 ، ص 126 ، باب خبر سقیفه بنی ساعده و بیعه ابی بکر .

 

2- هجوم های متعدد به خانه وحی :

هجوم اول :

در هجوم اول قنفذ از طرف ابوبکر ، درب خانه حضرت آمد و از ایشان خواست که برای بیعت نزد ابوبکر رود ، حضرت به او فرمود : چقدر سریع به رسول خدا دروغ بستید و خلافت و جانشینی آن حضرت را ادعا کردید که حق شما نیست ...

کتاب سلیم بن قیس هلالی ص 148 و 149 ، باب قضایا السقیفه على لسان سلمان الفارسی ، باب هجوم قبائل قریش على بیت الوحی وإحراقه ؛ الإمامه و السیاسه ـ تحقیق الزینی ـ ج 1 ، ص 19 و 20 ، باب كیف كانت بیعه علی بن أبی طالب كرم الله وجهه ؛ انساب الاشراف، بلاذرى، ج1، ص586 ؛ تفسیر الروح و المعانی - الآلوسی - ج 3 - ص 124.

 

هجوم دوم :

درهجوم دوم دشمنان بعد از آتش زدن درب بیت وحی و جسارت به ساحت مقدس صدیقه طاهره صلوات الله و سلامه علیها با برخورد شدید آقا امیر المؤمنین علیه السلام مواجه شدند و موفق نشدند حضرت امیر صلوات الله و سلامه علیه را برای بیعت به مسجد ببرند .

کتاب سلیم بن قیس هلالی ـ به تحقیق اسماعیل انصاری زنجانی ـ ص 149 و150 ؛ باب قضایا السقیفه علی لسان سلمان الفارسی ؛ تفسیر الروح و المعانی - الآلوسی - ج 3 - ص 124 ؛ الملل والنحل للشهرستانی المتوفى سنه 548 ( ص 83 طبع مصر تحت إشراف محمد فتح الله بدران ) نقلا عن النظام ؛ اثبات الوصیه، مسعودى شافعی ، ص 143 ؛ الامامه و الخلافه، مقاتل بن عطیه، ص160 و 161 با مقدمه دكتر حامد داود ؛ المصنف ، ج8 ، ص 572 ؛ انساب الاشراف، بلاذرى، ج1، ص586 و ...

 

هجوم سوم :

در هجوم سوم دشمن وقتی با مقاومت حضرت زهرا و آقا امیرالمؤمنین صلوات الله و سلامه علیهما مواجه شد بار دیگر وقیحانه به ساحت مقدس ناموس دهر ام ابیها فاطمه زهرا سلام الله علیها جسارت نمودند و حضرتامیر علیه السلام را به زور به مسجد بردند و در این هجوم بود كه حضرت محسن علیه السلام به شهادت رسید.

کتاب سلیم بن قیس هلالی ـ به تحقیق اسماعیل انصاری زنجانی ـ ص 150 و 151 ؛ باب قضایا السقیفه علی لسان سلمان الفارسی ؛ العقد الفرید، ابن عبدربه، ج3، ص 63 طبع مصر ؛ تاریخ ابوالفداء، ج1، ص156 طبع مصر بالمطبعه الحسینیه ؛ أنساب الأشراف ج1، ص 253، باب أمر السقیفه ؛ كتاب سلیم بن قیس - تحقیق اسماعیل الأنصاری زنجانی - ص 153 ؛ دلائل الإمامه ص 134، باب حدیث فدک ، باب خبر وفاتها و دفنها علیها السلام وما جری لأمیرالمؤمنین علیه السلام مع القوم ؛ بحار الأنوار ج 43 ، ص 170، باب 7 حدیث رقم 11 ؛ مناقب آل أبی طالب ، باب مناقب فاطمه الزهراء سلام الله علیها فی حلیتها و تواریخها سلام الله علیها ، ج3 ، ص 358 ؛ الاختصاص - الشیخ المفید - ص 183 &ndash 185؛ میزان الإعتدال ترجمه 551 « احمد بن محمد السری بن یحیی بن أبی دارم المحدث » ج 1 ، ص 283 ؛ لسان المیزان: ترجمه 824 ، احمد بن محمد ج1 ، ص 268 ؛ الوافى بالوفیات: ج 5 ، ص347 ؛ فرائد السمطین ج2 ، ص 34 و 35 .

 

3- طرح ترور حضرت امیر علیه السلام :

بعد از هجوم ها و هتك حرمت ها ، مخالفان احساس كردند كه نمی توانند از حضرت امیر علیه السلام بیعت بگیرند از این رو تصمیم گرفتند با تاکتیک جدیدی وارد میدان شوند ونقشه ترور حضرت را طراحی كردند و ابو بکر اجرای این مأموریت را به خالد بن ولید داد :

الأنساب - السمعانی - ج 3 - ص 95 ، ذیل ترجمه عباد بن یعقوب الرواجنی ، تقدیم وتعلیق : عبد الله عمر البارودی ، چاپ اول ، سال چاپ :1408 - 1988 م ، ناشر : دار الجنان للطباعه والنشر والتوزیع - بیروت &ndash لبنان .

 

4- مصادره فدک  :

دشمن وقتی فهمید کشتن علی علیه السلام به صلاح حکومت نیست دست به تاکتیک دیگر زد و تصمیم گرفت از راه تحریم اقتصادی جلو بیاید و دست به غصب فدک زد ، فدکی که رسول رحمت به امر خداوند عزوجل به صدیقه طاهره سلام الله علیها بخشیده بود و چند سال کارگران حضرت زهرا در آنجا مشغول به کار بودند .

الاحتجاج ـ الطبرسی ـ ج1 ، ص 119 ، باب احتجاج أمیر المؤمنین علیه السلام على أبی بكر وعمر لما منعا فاطمه الزهراء سلام الله علیها فدك بالكتاب والسنه .

 

5- سبب شهادت ام ابیها سلام الله علیها :

با کمی دقت و تأمل در روایات شیعه و سنی این نکته روشن می شود که سبب شهادت صدیقه طاهره ، همین آزارها و اذیت ها و سقط جنین بوده است .

فرائد السمطین ج2 ، ص 34 و 35 ؛ دلائل الإمامه ص 134، باب حدیث فدک ، باب خبر وفاتها و دفنها علیها السلام وما جری لأمیرالمؤمنین علیه السلام مع القوم ؛ بحار الأنوار ج 43 ، ص 170، باب 7 حدیث رقم 11 ؛ كامل الزیارات - جعفر بن محمد بن قولویه - ص 547 &ndash 548 ؛ الاختصاص - الشیخ المفید - ص 183 &ndash 185 .

 

اما تفصیل قضایا :

اینك در بررسى سیر حوادث سقیفه و کمک خواهی امیرالمؤمنین و حضرت زهرا صلوات الله و سلامه علیهما و حوادثى كه منجر به شهادت حضرت فاطمه(علیها السلام) شده، از جمله حوادثى همچون «حمله مهاجمان به خانه حضرت فاطمه(علیها السلام)، آتش زدن در خانه و شكستن آن، ریختن مهاجمان به درون خانه، لطمات و صدمات وارده به حضرت فاطمه(علیها السلام)، دستگیرى حضرت على(علیه السلام) و كشانیدن او به مسجد براى بیعت اجباری با ابوبكر، بیمارى و شهادت حضرت فاطمه(علیها السلام)» و نیز مستندات آن را به نقل از منابع مختلف شیعه و اهل سنت ذكر خواهیم كرد.

ندای هل من ناصر علی و زهرا :

سلیم بن قیس هلالی می نویسد :

قال سلمان : فلما أن كان اللیل حمل علی علیه السلام فاطمه علیها السلام على حمار وأخذ بیدی ابنیه الحسن والحسین علیهما السلام ، فلم یدع أحدا من أهل بدر من المهاجرین ولا من الأنصار إلا أتاه فی منزله فذكرهم حقه ودعاهم إلى نصرته ، فما استجاب له منهم إلا أربعه وأربعون رجلا . فأمرهم أن یصبحوا بكره محلقین رؤوسهم معهم سلاحهم لیبایعوا على الموت . فأصبحوا فلم یواف منهم أحد إلا أربعه . فقلت لسلمان : من الأربعه ؟ فقال : أنا وأبو ذر والمقداد والزبیر بن العوام . ثم أتاهم علی علیه السلام من اللیله المقبله فناشدهم ، فقالوا : ( نصبحك بكره ) فما منهم أحد أتاه غیرنا . ثم أتاهم اللیله الثالثه فما أتاه غیرنا .

علی علیه السلام یجمع القرآن ویعرضه على الناس :

فلما رآى غدرهم وقله وفائهم له لزم بیته وأقبل على القرآن یؤلفه ویجمعه ، فلم یخرج من بیته حتى جمعه وكان فی الصحف والشظاظ والأسیار والرقاع . فلما جمعه كله وكتبه بیده على تنزیله وتأویله والناسخ منه والمنسوخ ، بعث إلیه أبو بكر أن اخرج فبایع . فبعث إلیه علی علیه السلام:( إنی لمشغول وقد آلیت نفسی یمینا أن لا أرتدی رداء إلا للصلاه حتى أؤلف القرآن وأجمعه). فسكتوا عنه أیاما فجمعه فی ثوب واحد وختمه ، ثم خرج إلى الناس وهم مجتمعون مع أبی بكر فی مسجد رسول الله . فنادى علی علیه السلام بأعلى صوته : ( یا أیها الناس ، إنی لم أزل منذ قبض رسول الله صلى الله علیه وآله مشغولا بغسله ثم بالقرآن حتى جمعته كله فی هذا الثوب الواحد . فلم ینزل الله تعالى على رسول الله صلى الله علیه وآله آیه إلا وقد جمعتها ، ولیست منه آیه إلا وقد جمعتها ولیست منه آیه إلا وقد أقرأنیها رسول الله صلى الله علیه وآله وعلمنی تأویلها ) . ثم قال لهم علی علیه السلام : لئلا تقولوا غدا : ( إنا كنا عن هذا غافلین ) . ثم قال لهم علی علیه السلام : لئلا تقولوا یوم القیامه إنی لم أدعكم إلى نصرتی ولم أذكركم حقی ، ولم أدعكم إلى كتاب الله من فاتحته إلى خاتمته. فقال عمر:ما أغنانا ما معنا من القرآن عما تدعونا إلیه ثم دخل علی علیه السلام بیته .

إقامه الحجه على أبی بكر فی ما ادعاه من ألقاب :

وقال عمر لأبی بكر : أرسل إلى علی فلیبایع ، فإنا لسنا فی شئ حتى یبایع ، ولو قد بایع أمناه . فأرسل إلیه أبو بكر : ( أجب خلیفه رسول الله ) فأتاه الرسول فقال له ذلك . فقال له علی علیه السلام : ( سبحان الله ما أسرع ما كذبتم على رسول الله ، إنه لیعلم ویعلم الذین حوله أن الله ورسوله لم یستخلفا غیری ) . وذهب الرسول فأخبره بما قال له . قال : اذهب فقل له : ( أجب أمیر المؤمنین أبا بكر ) فأتاه فأخبره بما قال . فقال له علی علیه السلام : سبحان الله ما والله طال العهد فینسى . فوالله إنه لیعلم أن هذا الاسم لا یصلح إلا لی ، ولقد أمره رسول الله وهو سابع سبعه فسلموا علی بإمره المؤمنین . فاستفهم هو وصاحبه عمر من بین السبعه فقالا : أحق من الله ورسوله ؟ فقال لهما رسول الله صلى الله علیه وآله : نعم ، حقا حقا من الله ورسوله إنه أمیر المؤمنین وسید المسلمین وصاحب لواء الغر المحجلین ، یقعده الله عز وجل یوم القیامه على الصراط ، فیدخل أولیائه الجنه وأعداءه النار . فانطلق الرسول فأخبره بما قال . قال : فسكتوا عنه یومهم ذلك .

إتمام الحجه على الأنصار ومطالبتهم بالوفاء ببیعتهم :

فلما كان اللیل حمل علی علیه السلام فاطمه علیها السلام على حمار وأخذ بیدی ابنیه الحسن والحسین علیهما السلام ، فلم یدع أحدا من أصحاب رسول الله صلى الله علیه وآله إلا أتاه فی منزله ، فناشدهم الله حقه ودعاهم إلى نصرته . فما استجاب منهم رجل غیرنا الأربعه ، فإنا حلقنا رؤوسنا وبذلنا له نصرتنا ، وكان الزبیر أشدنا بصیره فی نصرته .

کتاب سلیم بن قیس هلالی ص 146 تا 148 ، باب قضایا السقیفه على لسان سلمان الفارسی .

 

طلب یاری اصحاب کساء از مهاجرین و انصار :

بعد از جریان بیعت عده ای از مردم با ابوبکر ، سلمان می گوید : امیرالمؤمنین صلوات الله و سلامه علیه صدیقه طاهره سلام الله علیها را سوار بر مرکب می نمودند و شبانه درب خانه انصار می رفتند و از آنها یاری می طلبیدند :

1- وقتی شب شد علی علیه السلام حضرت زهرا سلام الله علیها را سوار بر چهارپایی نمود و دست دو پسرش امام حسن و امام حسن علیهما السلام را گرفت ، و به درب خانه تک تک اهل بدر از مهاجرین و انصار رفت و حق خود را بر ایشان یادآور شد و آنان را برای یاری خویش فراخواند . ولی جز چهل و چهار نفر ، کسی از آنان دعوت را قبول نکرد . حضرت به آنان دستور داد هنگام صبح با سرهای تراشیده و در حالیکه اسلحه هایشان را به همراه دارند بیایند و با او بیعت کنند که تا سرحد مرگ استوار بمانند .

وقتی صبح شد جز چهار نفر کسی از آنان نزد او نیامد . ( سلیم می گوید : ) به سلمان گفتم : چهار نفر چه کسانی بودند ؟ گفت من و ابوذر و مقداد و زبیر بن عوام .

2- امیرالمؤمنین علیه السلام در شب بعد هم نزد آنها رفت وآنان را قسم داد . گفتند : « صبح نزد تو می آییم » . ولی هیچ یک از آنها غیر از ما نزد او نیامد .

3- در شب سوم هم نزد آنان رفت ولی غیر از ما کسی نیامد .

جمع آوری قرآن و دعوت به آن :

وقتی حضرت عهد شکنی و بی وفایی آنان را دید خانه نشینی اختیار کرد و به قرآن رو آورد و مشغول تنظیم و جمع آوری آن شد ، و از خانه اش خارج نشد تا آنکه آن را جمع آوی نمود در حالیکه قبلا در اوراق و تکه چوب ها و پوستها و کاغذ ها ( نوشته شده ) بود .

وقتی حضرت همه قرآن را جمع می نمود و آنرا با دست مبارک خویش طبق تنزیل و تأویلش و ناسخ ومنسوخش می نوشت ،ابوبکر به سراغ ایشان فرستاد که بیرون بیا و بیعت کن .

علی علیه السلام جواب فرستاد : « من مشغول هستم و با خود قسم یاد کرده ام که عبا بر دوش نیندازم جز برای نماز ، تا آنکه قرآن را تنظیم و جمع نمایم » . آنان هم چند روز درباره او سکوت اختیار کردند .

امیرالمؤمنین علیه السلام قرآن را در یک پارچه جمع آوری نمود و آن را مهر کرد . سپس بیرون آمد درحالیکه مردم با ابوبکر درمسجد پیامبر صلی الله علیه وآله اجتماع کرده بودند .

 

حضرت با بلندترین صدایش فرمود :

« ای مردم ، من از روزی که پیامبر صلی الله علیه وآله از دنیا رفته به غسل آن حضرت و سپس به قرآن مشغول بودم تا آنکه همه آن را به صورت یک مجموعه در این پارچه جمع آوری نمودم . خداوند بر پیامبرصلی الله علیه وآله آیه ای نازل نکرده مگرآنکه آنرا جمع آوری کرده ام ، و آیه ای از قرآن نیست مگر آنکه آنرا جمع نموده ام ، و آیه ای از آن نیست مگر آنکه برای پیامبر صلی الله علیه وآله خوانده ام و تأویلش را به من آموخته است » .

سپس فرمود:« برای آنکه فردا نگوئید : ما از این مطلب بی خبر بودیم »! و بعد فرمود : « وبدین جهت که روز قیامت نگوئید : من شما را به یاری خویش دعوت نکردم وحق خود را برایتان یادآور نشدم ، و شما را به کتاب خدا از ابتدا تا انتهایش دعوت نکردم » !

عمر گفت: قرآنی که همراه خود داریم ما را ازآنچه بدان دعوت می کنی بی نیاز می نماید! سپس علی علیه السلام داخل خانه شد .

 

اتمام حجت بر ابوبکر در القاب ادعایی :

عمر به ابوبکر گفت : سراغ علی بفرست که باید بیعت کند ، و تا او بیعت نکند ما صاحب مقامی نیستیم ، و اگر بیعت کند از جهت او آسوده می شویم .

ابوبکر ( کسی را ) نزد علی علیه السلام فرستاد که : « خلیفه پیامبر را جواب بده » ! فرستاده نزد حضرت آمد و مطلب را عرض کرد . حضرت فرمود : « سبحان الله ، چه زود بر پیامبر دروغ بستید ! او و آنان که اطراف او هستند می دانند که خدا و رسولش غیر مرا خلیفه قرار نداده اند » . فرستاده آمد و آنچه حضرت فرموده بود رسانید .

(ابوبکر) گفت : برو به او بگو : « امیرالمؤمنین ابوبکر را جواب بده » ! او هم آمده و آنچه گفته بود به حضرت خبر داد . علی علیه السلام فرمود: « سبحان الله ، به خدا قسم زمانی طولانی که فراموش شود . به خدا قسم او می داند که این نام ( امیرالمؤمنین ) جز برای من صلاحیت ندارد . پیامبر صلی الله علیه وآله به او که هفتمی در میان هفت نفر بود امر کرد و به عنوان امیرالمؤمنین بر من سلام کردند . او و رفیقش عمر از میان هفت نفر سؤال کردند و گفتند : آیا حقی از جانب خدا وسولش است ؟ پیامبر صلی الله علیه وآله به آن دو فرمود : آری حق است ، حقی از جانب خدا و رسولش که او امیرمؤمنان و آقای مسلمانان و صاحب پرچم سفید پیشانیان شناخته شده است . خداوند عزوجل او را در روز قیامت بر کنار صراط می نشاند و او دوستانش را به بهشت و دشمنانش را به جهنم وارد می کند » .

فرستاده ابوبکر رفت و آنچه حضرت فرموده بود به او خبر داد . سلمان می گوید : آن روز را هم درباره او سکوت کردند .

 

اتمام حجت با انصار و یادآوری بیعت آنان :

شبانگاه علی علیه السلام حضرت زهرا سلام الله علیها را بر چهارپایی سوار کردند و دست حسنین علیهما السلام را گرفت ، و به درب خانه تک تک اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله رفت ، و حق خود را به آنان گوشزد نمود و آنها را به یاری خویش فراخواند . ولی هیچ کس جز ما چهار نفر او را اجابت نکرد . ما سرهایمان را تراشیدیم و یاری خود را اعلان کردیم ، و زبیر در یاریش از همه ما شدت بیشتری داشت .

 

ابن قتیبه دینوری ( از علمای اهل سنت ) می نویسد :

وخرج علی كرم الله وجهه یحمل فاطمه بنت رسول الله صلى الله علیه وسلم على دابه لیلا فی مجالس الأنصار تسألهم النصره ، فكانوا یقولون : یا بنت رسول الله ، قد مضت بیعتنا لهذا الرجل ولو أن زوجك وابن عمك سبق إلینا قبل أبی بكر ما عدلنا به ، فیقول علی كرم الله وجهه أفكنت أدع رسول الله صلى الله علیه وسلم فی بیته لم أدفنه ، وأخرج أنازع الناس سلطانه ؟ فقالت فاطمه : ما صنع أبو الحسن إلا ما كان ینبغی له ، ولقد صنعوا ما لله حسیبهم وطالبهم .

الإمامه و السیاسه ج 1 ، ص 19 ، باب إبایه علی كرم الله وجهه بیعه أبی بكر رضی الله عنهما .

شبانگاه علی (علیه السلام) فاطمه ( سلام الله علیها ) را بر چهارپایی سوار می کرد و به مجالس انصار می رفتند و فاطمه از آنها (برای دفاع و پشتیبانی از حق مسلم علی علیه السلام) یاری می طلبید ، آنان در جواب تنها یادگار رسول خدا صلی الله علیه و آله می گفتند : ای دختر رسول خدا ، ما با ابوبکر بیعت کرده ایم و اگر شوهر تو قبل از ابوبکر برای بیعت پیش ما آمده بود ما با ابوبکر بیعت نمی کردیم ، علی ( علیه السلام ) فرمود : آیا جنازه رسول خدا ( صلی الله علیه و آله ) را در خانه اش رها می کردم و ایشان را دفن نمی کردم ، و بر سر خلافت و جانشینی او با مردم می جنگیدم ؟! فاطمه زهرا ( سلام الله علیها ) فرمود : علی کاری را کرد که شایسته او بود ، ولی آنها ( اصحاب سقیفه ) کاری کردند که در روز جزا بخاطر این کارشان مورد سؤال خداوند قرار می گیرند (و خداوند آنها را بخاطر این کارشان عقاب خواهد نمود ) .

 

یعقوبی ( از علمای اهل سنت ) می نویسد :

واجتمع جماعه إلى علی بن أبی طالب یدعونه إلى البیعه له ، فقال لهم : اغدوا على هذا محلقین الرؤوس . فلم یغد علیه إلا ثلاثه نفر .

تاریخ الیعقوبی ج 2 ، ص 126 ، باب خبر سقیفه بنی ساعده و بیعه ابی بکر .

جماعتی پیش علی بن ابی طالب ( علیه السلام ) رفتند و می گفتند ما برای بیعت با تو آمده ایم ، علی ( علیه السلام ) به آنها فرمود : فردا طبق همین عهد و پیمان با سرهای تراشیده بیایید . فردای آن روز جز 3 نفر هیچ یک از آنها نیامدند .

اصحاب سقیفه وقتی احساس کردند با بیعت نکردن امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا علیهما السلام و جماعتی از صحابه ارکان حکومتشان متزلزل شده و در حال فروریختن است تصمیم گرفتند با یورش به خانه وحی به هر قیمتی شده از اهل بیت پیامبراکرم صلی الله علیه وآله بیعت بگیرند .

 

و اینک تفصیل ماجرا :

 

هجوم به خانه حضرت فاطمه(علیها السلام) :

 

هجوم اول :

سلیم بن قیس هلالی شیعی می گوید :

فلما رآى علی علیه السلام خذلان الناس إیاه وتركهم نصرته واجتماع كلمتهم مع أبی بكر وطاعتهم له وتعظیمهم إیاه لزم بیته .

فقال عمر لأبی بكر : ما یمنعك أن تبعث إلیه فیبایع ، فإنه لم یبق أحد إلا وقد بایع غیره وغیر هؤلاء الأربعه . وكان أبو بكر أرق الرجلین وأرفقهما وأدهاهما وأبعدهما غورا ، والآخر أفظهما وأغلظهما وأجفاهما .

فقال أبو بكر : من نرسل إلیه ؟ فقال عمر : نرسل إلیه قنفذا ، وهو رجل فظ غلیظ جاف من الطلقاء أحد بنی عدی بن كعب .

فأرسله إلیه وأرسل معه أعوانا وانطلق فاستأذن على علی علیه السلام ، فأبى أن یأذن لهم. فرجع أصحاب قنفذ إلى أبی بكر وعمر - وهما جالسان فی المسجد والناس حولهما - فقالوا : لم یؤذن لنا .

کتاب سلیم بن قیس هلالی ص 148 و 149 ، باب قضایا السقیفه على لسان سلمان الفارسی ، باب هجوم قبائل قریش على بیت الوحی وإحراقه .

وقتی علی علیه السلام خوار کردن (بی اعتنائی) مردم و ترک یاری او و متحد شدنشان با ابوبکر و اطاعت و تعظیمشان نسبت به او را دید ، خانه نشینی را اختیار نمود .

عمر به ابوبکر گفت : چه مانعی بر سر راه داری که سراغ علی نمی فرستی تا بیعت کند؟ چرا که کسی جز او و این چهار نفر باقی نمانده مگر آنکه بیعت کرده اند .

ابوبکر در میان آن دو نرمخو تر و شازشکار تر و زرنگ تر و دوراندیش تر بود ، و دیگری ( عمر) تندخو تر و غلیظ تر و خشن تر بود . ابوبکر گفت : چه کسی را سراغ او بفرستیم؟ عمر گفت : قنفذ را می فرستیم . او مردی تندخو و غلیظ و خشن و از آزادشدگان است ( قبلا عبد بوده) ونیز ازطایفه بنی عدی بن کعب است. ( لازم به تذکر است که عمر نیز ازهمین طایفه است) .

ابوبکر قنفذ را نزد امیرالمؤمنین علیه الصلاه و السلام فرستاد و عده ای کمک نیز به همراهش قرار داد . او درب خانه حضرت آمد و اجازه ورود خواست ، ولی حضرت به آنان اجازه نداد . ( قنفذ همان جا ماند و ) اصحاب قنفذ به نزد ابوبکر و عمر برگشتند در حالیکه آن دو در مسجد نشسته بودند و مردم اطرافشان بودند . گفتند : به ما اجازه داده نشد.

منابع اهل سنت :

ابن قتبیه دینوری می نویسد :

فأتى عمر أبا بكر ، فقال له : ألا تأخذ هذا المتخلف عنك بالبیعه ؟ فقال أبو بكر لقنفد وهو مولى له : اذهب فادع لی علیا ، قال فذهب إلى علی فقال له : ما حاجتك ؟ فقال یدعوك خلیفه رسول الله ، فقال علی : لسریع ما كذبتم على رسول الله . فرجع فأبلغ الرساله ، قال : فبكى أبو بكر طویلا . فقال عمر الثانیه : لا تمهل هذا المتخلف عنك بالبیعه ، فقال أبو بكر رضی الله عنه لقنفد : عد إلیه ، فقل له : خلیفه رسول الله یدعوك لتبایع ، فجاءه قنفد ، فأدى ما أمر به ، فرفع علی صوته فقال سبحان الله ؟ لقد ادعى ما لیس له ، فرجع قنفد ، فأبلغ الرساله ، فبكى أبو بكر طویلا .

الإمامه و السیاسه ـ تحقیق الزینی ـ ج 1 ، ص 19 و 20 ، باب كیف كانت بیعه علی بن أبی طالب كرم الله وجهه .

عمر پیش ابوبکر آمد و گفت : آیا از این فرد متخلف (حضرت علی علیه السلام ) بیعت نمی گیری ؟ ابوبکر به قنفذ که آزاد شده وی بود گفت : به دنبال علی برو و به او بگو بیاید . قنفذ پیش علی ( علیه السلام ) رفت ، علی ( علیه السلام ) به او فرمود : چه کاری با من داری ؟ قنفذ جواب داد : خلیفه رسول الله خواسته است که پیش او بروی ، علی ( علیه السلام ) فرمود : چقدر زود به پیامبر خدا ( صلی الله علیه و آله ) دروغ بستید . قنفذ پیش ابوبکر آمد و فرمایش علی ( علیه السلام ) را به او ابلاغ کرد ، ابوبکر مدتی گریه کرد .

عمر برای بار دوم گفت : به کسی که از بیعت تو خودداری کرده فرصت مده .

ابوبکر به قنفذ گفت : نزد علی برو و به او بگو خلیفه رسول خدا تو را به بیعت با خود فرا می خواند . قنفذ پیش علی ( علیه السلام ) رفت ، و پیغام ابوبکر را به ایشان عرض کرد ، علی ( علیه السلام ) با صدای بلند فرمود : سبحان الله ( ابوبکر ) خلافت و جانشینی را ادعا می کند که از آن او نیست و ارتباطی به او ندارد . قنفذ پیش ابوبکر آمد و فرمایش علی ( علیه السلام ) را به او ابلاغ کرد ، ابوبکر مدتی گریه کرد .

بلاذری می نویسد :

إن أبابکر أرسل إلی علی یرید البیعه ، فلم یبایع ، فجاء عمر ...

انساب الاشراف، بلاذرى، ج1، ص586.

«ابو بکر به دنبال علی برای بیعت کردن فرستاد چون على(علیه السلام) از بیعت با ابوبكر سرپیچى كرد، عمر آمد ...

آلوسی به نقل از کتاب ابان بن عیاش این روایت را می آورد و سند آن را نیز رد نمی کند

وفی " كتاب أبان بن عیاش " أن أبا بكر رضی الله تعالى عنه بعث إلى علی قنفذا حین بایعه الناس ولم یبایعه علی وقال : انطلق إلى علی وقل له أجب خلیفه رسول الله صلى الله علیه وسلم فانطلق فبلغه فقال له : ما أسرع ما كذبتم على رسول الله صلى الله علیه وسلم وارتددتم والله ما استخلف رسول الله صلى الله علیه وسلم غیری ...

تفسیر الروح و المعانی - الآلوسی - ج 3 - ص 124

زمانی که مردم با ابوبکر بیعت کردند و علی بیعت نکرد ، ابوبکر قنفذ را به محضر علی ( علیه السلام ) فرستاد و گفت : به دنبال علی برو و به او بگو خلیفه رسول خدا صلی الله علیه (وآله) و سلم را اجابت کن . قنفذ پیش علی ( علیه السلام ) رفت ، و پیغام ابوبکر را به ایشان عرض کرد . علی ( علیه السلام ) فرمود : چقدر زود به پیامبر خدا صلی الله علیه (وآله) و سلم دروغ بستید و مرتد شدید ، به خدا قسم پیامبر ، غیر از من کسی را به خلافت منسوب نکرد ...

 

هجوم دوم :

درهجوم دوم دشمنان بعد از آتش زدن درب بیت وحی و جسارت به ساحت مقدس صدیقه طاهره صلوات الله و سلامه علیها با برخورد شدید آقا امیر المؤمنین علیه السلام مواجه شدند و موفق نشدند حضرت امیر صلوات الله و سلامه علیه را برای بیعت به مسجد ببرند .

سلیم بن قیس هلالی می نویسد :

فقال عمر : اذهبوا ، فإن أذن لكم وإلا فادخلوا علیه بغیر إذن فانطلقوا فاستأذنوا ، فقالت فاطمه علیها السلام : ( أحرج علیكم أن تدخلوا على بیتی بغیر إذن ) . فرجعوا وثبت قنفذ الملعون . فقالوا : إن فاطمه قالت كذا وكذا فتحرجنا أن ندخل بیتها بغیر إذن .

فغضب عمر وقال : ما لنا وللنساء ثم أمر أناسا حوله أن یحملوا الحطب فحملوا الحطب وحمل معهم عمر ، فجعلوه حول منزل علی وفاطمه وابناهما علیهم السلام .

ثم نادى عمر حتى أسمع علیا وفاطمه علیهما السلام : ( والله لتخرجن یا علی ولتبایعن خلیفه رسول الله وإلا أضرمت علیك بیتك النار ) فقالت فاطمه علیها السلام : یا عمر ، ما لنا ولك ؟ فقال : افتحی الباب وإلا أحرقنا علیكم بیتكم .

فقالت : ( یا عمر ، أما تتقی الله تدخل على بیتی ) ؟ فأبى أن ینصرف . ودعا عمر بالنار فأضرمها فی الباب ثم دفعه فدخل فاستقبلته فاطمه علیها السلام وصاحت : ( یا أبتاه یا رسول الله ) فرفع عمر السیف وهو فی غمده فوجأ به جنبها فصرخت : ( یا أبتاه ) فرفع السوط فضرب به ذراعها فنادت : ( یا رسول الله ، لبئس ما خلفك أبو بكر وعمر ) .

کتاب سلیم بن قیس هلالی ـ به تحقیق اسماعیل انصاری زنجانی ـ ص 149 و150 ؛ باب قضایا السقیفه علی لسان سلمان الفارسی .

عمر گفت: بروید اگر به شما اجازه داد وارد شوید، وگرنه بدون اجازه وارد شوید آنها آمدند و اجازه خواستند. حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود: « به شما اجازه نمی دهم بدون اجازه وارد خانه ی من شوید » . بار دیگر بازگشتند، ولی قنفذ ملعون آنجا ماند.

آنها ( به ابوبکر وعمر) گفتند: فاطمه سلام الله علیها چنین گفت وما از اینکه بدون اجازه وارد خانه اش شویم خود داری کردیم . عمر عصبانی شد و گفت: ما را با زنها چه کار است؟!

سپس عمر به مردمی که اطرافش بودند دستور داد تا هیزم بیاورند . آنان هیزم برداشتند و خود عمرنیز همراه آنان هیزم برداشت و آنها را اطراف خانه علی و فاطمه و فرزندانشان علیهم السلام قرار دادند . سپس عمر با صدای بلند بطوریکه علی و فاطمه علیهما السلام بشنوند فریاد زد « به خدا قسم ای علی باید خارج شوی و با خلیفه ی پیامبر بیعت کنی، وگرنه خانه را با شما به آتش می کشم » !

حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود: ای عمر، ما را با تو چه کاراست ؟ عمر گفت: در را باز کن، وگرنه خانه را با خودتان به آتش می کشم ! حضرت فاطمه سلام الله علیها فرمود: آیا از خدا نمی ترسی که به خانه من هجوم می آوری؟! ( کلمات مستدل و در عین حال سوزناک فاطمه سلام الله علیها در عمر تأثیری نکرد ) و عمر از کار خود منصرف نشد .

عمر آتش طلبید و آن را بر در خانه شعله ور ساخت ، و سپس با فشار به درب خانه، داخل شد.

حضرت زهرا سلام الله علیها در مقابل او آمد و فریاد زد: «یا ابتا یا رسول الله» ! عمر شمشیرش را که در غلاف بود بلند کرد و به پهلوی حضرت زد .آن حضرت ناله کرد : « یا ابتاه»! عمر تازیانه را بلند کرد و به بازوی حضرت زد . آن حضرت صدا زد : « یا رسول الله ، ابوبکر و عمر با بازمانده ات چه بد رفتاری کردند.

دفاع امیر المؤمنین صلوات الله و سلامه علیه از ام ابیها فاطمه زهرا سلام الله علیها

دفاع علی علیه السلام عن سلیله النبوه :

فوثب علی علیه السلام فأخذ بتلابیبه ثم نتره فصرعه ووجأ أنفه ورقبته وهم بقتله ، فذكر قول رسول الله صلى الله علیه وآله وما أوصاه به ، فقال : ( والذی كرم محمدا بالنبوه - یا بن صهاك - لولا كتاب من الله سبق وعهد عهده إلی رسول الله صلى الله علیه وآله لعلمت إنك لا تدخل بیتی ) .

کتاب سلیم بن قیس هلالی ـ به تحقیق اسماعیل انصاری ـ ص 150 ؛ باب قضایا السقیفه علی لسان سلمان الفارسی .

(با مشاهده ی این جریان) علی علیه السلام ناگهان از جا برخاست و گریبان عمر را گرفت و او را به شدت کشید و بر زمین زد و بر بینی و گردنش کوبید و خواست او را بُکشد . ولی سخن پیامبرصلی الله علیه و آله و وصیتی را که به او کرده بود بیاد آورد و فرمود: ای پسر صهاک (منظور عمر است) قسم به خدائی که محمّد را به پیامبری مبعوث نمود ، اگر نبود مقدری که از طرف خداوند گذشته و عهدی رسول الله صلی الله علیه و آله با من نموده است ، می دانستی که تو نمی توانی به خانه ی داخل من شوی »

منابع اهل سنت :

آلوسی به نقل از کتاب ابان بن عیاش این روایت را می آورد و سند آن را نیز رد نمی کند

... وفیه أیضا أنه لما یجب على غضب عمر وأضرم النار بباب علی وأحرقه ودخل فاستقبلته فاطمه وصاحت یا أبتاه ویا رسول الله فرفع عمر السیف وهو فی غمده فوجأ به جنبها المبارك ورفع السوط فضرب به ضرعها فصاحت یا أبتاه فأخذ علی بتلابیب عمر وهزه ووجأ أنفه ورقبته ، وفیه أیضا أن عمر قال لعلی : بایع أبا بكر رضی الله تعالى عنه قال : إن لم أفعل ذلك ؟ قال : إذا والله تعالى لأضربن عنقك قال : كذبت والله یا ابن صهاك لا تقدر على ذلك أنت ألأم وأضعف من ذلك .

تفسیر الروح و المعانی - الآلوسی - ج 3 - ص 124.

و همچنین در کتاب ابان آمده است وقتی ابوبکر برای بیعت به دنبال علی فرستاد و علی قبول نکرد ، عمر عصبانی شد و درب خانه علی را به آتش کشید و داخل خانه او شد

حضرت زهرا سلام الله علیها در مقابل او آمد و فریاد زد: «یا ابتا یا رسول الله» ! عمر شمشیرش را که در غلاف بود بلند کرد و به پهلوی مبارک آن حضرت زد و تازیانه را بلند کرد و به بازوی حضرت زد . آن حضرت صدا زد : « یا ابتاه »

(با مشاهده ی این جریان) علی علیه السلام ناگهان از جا برخاست و گریبان عمر را گرفت و او را به شدت کشید و بر زمین زد و بر بینی و گردنش کوبید .

آلوسی می افزاید :

و همچنین در کتاب ابان آمده است : عمر به علی ( علیه السلام ) گفت : با ابوبکر بیعت کن . علی ( علیه السلام ) فرمود : اگر این کار را نکنم چکار می کنید ؟ عمر گفت : قسم به خدا گردنت را می زنیم . علی ( علیه السلام ) فرمود : قسم به خدا دروغ می گویی ، ای پسر صهاک تو قدرت چنین کاری نداری و ضعیف تر از آنی که بخواهی گردن مرا بزنی .

شهر ستانی از علمای اهل سنت می نویسد :

فقال أی النظام إن عمر ضرب بطن فاطمه یوم البیعه حتى ألقت الجنین من بطنها وكان یصیح أحرقوا دارها بمن فیها وما كان فی الدار غیر علی ، وفاطمه ، والحسن ، والحسین ، انتهى وفی ذیل الصفحه زیاده هذه الكلمه ( ألقت المحسن من بطنها )

الملل والنحل للشهرستانی المتوفى سنه 548 ( ص 83 طبع مصر تحت إشراف محمد فتح الله بدران ) نقلا عن النظام

نظام گفته است که عمر در روز بیعت به شکم فاطمه ( علیها السلام) ضربه زد که منجربه سقط شدن نوزاد وی از شکمش شد . و فریاد می زد این خانه را با هر که در آن است به آتش بکشید ؛ و در خانه به جز علی و فاطمه و حسن و حسین کسی نبود .

این نقل تمام شد و در پایین همین صفحه کلمات دیگری دارد که : محسن را از شکمش سقط کرد .

«مسعودى شافعی » در كتاب «اثبات الوصیه» آورده است:

فهجموا علیه و أحرقوا بابه و استخرجوه منه كرهاً وضغطوا سیده النساء بالباب حتّى أسقطت محسناً.

اثبات الوصیه، مسعودى، ص 143.

«... پس قصد خانه على كردند و بر او هجوم آوردند و در خانه اش را آتش زدند و او را به زور از خانه بیرون آوردند».

تقی الدین سبکی در کتاب الطبقات الشافعیه نام او را در زمره علمای شافعی مذهب می آورد .

الطبقات الشافعیه ج3 ، ص 456 و 457 ، رقم 225، چاپ دار احیاء الکتب العربیه .

«مقاتل بن عطیه» در كتاب «الامامه و الخلافه» مى نویسد:

«ان ابابكر بعد ما اخذ البیعه لنفسه من الناس بالارحاب و السیف و القوه ارسل عمر، و قنفذاً و جماعه الى دار على و فاطمه(علیهما السلام) و جمع عمر الحطب على دار فاطمه(علیها السلام) و احرق باب الدار».

الامامه و الخلافه، مقاتل بن عطیه، ص160 و 161 با مقدمه دكتر حامد داود.

هنگامى كه ابوبكر از مردم با تهدید و شمشیر و زور بیعت گرفت، عمر و قنفذ و جماعتى را به سوى خانه على و فاطمه(علیهما السلام) فرستاد، و عمر هیزم فراهم كرد و در خانه را آتش زد.

ابن أبی شیبه (متوفی :239هـ . ق) (از استاتید محمد بن اسماعیل بخاری) در كتاب المصنف می‌ نویسد :

أنه حین بویع لأبی بكر بعد رسول الله (صلی الله علیه و آله)كان علی والزبیر یدخلان على فاطمه بنت رسول الله (صلی الله علیه و آله)فیشاورونها ویرتجعون فی أمرهم ، فلما بلغ ذلك عمر بن الخطاب خرج حتى دخل على فاطمه فقال : یا بنت رسول الله (صلی الله علیه و آله)! والله ما من أحد أحب إلینا من أبیك ، وما من أحد أحب إلینا بعد أبیك منك ، وأیم الله ما ذاك بمانعی إن اجتمع هؤلاء النفر عندك ، إن أمرتهم أن یحرق علیهم البیت ، قال : فلما خرج عمر جاؤوها فقالت : تعلمون أن عمر قد جاءنی وقد حلف بالله لئن عدتم لیحرقن علیكم البیت وأیم الله لیمضین لما حلف علیه ... .

المصنف ، ج8 ، ص 572 .

هنگامى كه مردم با ابى بكر بیعت كردند ، على و زبیر در خانه فاطمه به گفتگو و مشاوره مى پرداختند ، و این مطلب به عمر بن خطاب رسید . او به خانه فاطمه آمد ، و گفت : اى دختر رسول خدا ! محبوب ترین فرد براى ما پدر تو است و بعد از پدر تو خود تو !!! ولى سوگند به خدا این محبت مانع از آن نیست كه اگر این افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آنها بسوزانند .

این جمله را گفت و بیرون رفت ، وقتى على (علیه السلام) و زبیر به خانه بازگشتند ، دخت گرامى پیامبربه على (علیهم السلام) و زبیر گفت: عمر نزد من آمد و سوگند یاد كرد كه اگر اجتماع شما تكرار شود ، خانه را بر شماها بسوزاند ، به خدا سوگند! آنچه را كه قسم خورده است انجام مى دهد .

« بلاذرى» در كتاب «انساب الاشراف» مى نویسد:

إن أبابکر أرسل إلی علی یرید البیعه ، فلم یبایع ، فجاء عمر و معه فتیله . فتلقته فاطمه علی الباب فقالت فاطمه : یابن الخطاب ! أتراک محرّقا علی بابی ؟! قال : نعم ، و ذلک أقوی فیما جاء به أبوک .

انساب الاشراف، بلاذرى، ج1، ص586.

«ابو بکر به دنبال علی برای بیعت کردن فرستاد چون على(علیه السلام) از بیعت با ابوبكر سرپیچى كرد، عمر با شعله آتش به سوى خانه فاطمه(علیها السلام) رفت. فاطمه(علیها السلام)پشت در خانه آمد و گفت: اى پسر خطّاب! آیا تویى كه مى خواهى درِ خانه را بر من آتش بزنى؟ عمر پاسخ داد: آرى! این كار آنچه را كه پدرت آورده محكم تر مى سازد» .

ابن قتیبه دینوری می نویسد :

وإن أبا بكر رضی الله عنه تفقد قوما تخلفوا عن بیعته عند علی كرم الله وجهه ، فبعث إلیهم عمر ، فجاء فناداهم وهم فی دار علی ، فأبوا أن یخرجوا فدعا بالحطب وقال : والذی نفس عمر بیده . لتخرجن أو لأحرقنها على من فیها ، فقیل له یا أبا حفص . إن فیها فاطمه ؟ فقال وإن ، فخرجوا فبایعوا إلا علیا فإنه زعم أنه قال : حلفت أن لا أخرج ولا أضع ثوبی على عاتقی حتى أجمع القرآن ، فوقفت فاطمه رضی الله عنها على بابها ، فقالت : لا عهد لی بقوم حضروا أسوأ محضر منكم ، تركتم رسول الله صلى الله علیه وسلم جنازه بین أیدینا ، وقطعتم أمركم بینكم ، لم تستأمرونا ، ولم تردوا لنا حقا .

الإمامه و السیاسه ـ تحقیق « الزینی » ـ ج 1 ، ص 19 ، باب كیف كانت بیعه علی بن أبی طالب كرم الله وجهه.

ابوبکر در مورد کسانی که همراه علی بودند و از بیعت با او خودداری کرده بودند پرسش کرد هنگامی که فهمید آنها در خانه علی ( علیه السلام ) گرد آمده اند ، عمر را به دنبال آنها فرستاد ، عمر به درب خانه علی ( علیه السلام ) آمد و آنها را صدا زد تا بیرون بیایند و با ابوبکر بیعت کنند ، ولی آنان از این کار خودداری نمودند ، عمر هیزم طلب کرد وگفت: قسم به خدایی که جان عمر در دست اوست یا از خانه خارج شوید و یا اینکه خانه را با تمامی ساکنین آن به آتش می کشم ، به او گفتند : ای عمر ، فاطمه در این خانه است ؟! گفت : باشد حتی اگر فاطمه هم باشد من تصمیم خود را عملی می کنم ، پس بجز علی ( علیه السلام ) همگی خارج شدند و بیعت کردند . این چنین گمان می شود که علی ( علیه السلام ) سوگند یاد کرده بود که ( از خانه بیرون نیاید و ) عبا بر دوش نیندازد تا وقتی که قرآن را گرد آوری کند .

فاطمه ( سلام الله علیها ) جلوی درب ایستاد و فرمود : برای من دیدار هیچ مردمی همچون شما ، بد و نفرت انگیز نیست . جنازه رسول خدا صلی الله علیه (وآله) وسلم را بر روی دستان ما تنها گذاشتید و کار خلافت را میان خود قطعه قطعه کردید ، و در این خصوص از ما جویا نشدید ، و حق را به ما بازنگرداندید .

«تاریخ طبرى» نوشته است كه عمر گفت:

«و لله لاحرقنّ علیكم او لتخرجنّ الى البیعه».

تاریخ طبرى، ج2، ص443.

به خدا قسم یا خانه را بر شما مى سوزانم یا این كه جهت بیعت خارج مى شوید.

عمر رضا کحاله می نویسد :

وتفقد أبو بكر قوماً تخلفوا عن بیعته عند علی بن أبی طالب كالعباس، والزبیر وسعد بن عباده فقعدوا فی بیت فاطمه، فبعث أبو بكر إلیهم عمر بن الخطاب، فجاءهم عمر فناداهم وهم فی دار فاطمه، فأبوا أن یخرجوا فدعا بالحطب، وقال: والذی نفس عمر بیده لتخرجن أو لأحرقنّها على من فیها. فقیل له: یا أبا حفص إنّ فیها فاطمه، فقال: وإن....

اعلام النساء : ج 4 ، ص 114.

ابو بکر عمر را به دنبال عده ای که از بیعت با او سرباز زده بودند _ از جمله عباس و زبیر و سعد بن عباده _ و نزد آقا امیر المؤ منین علی علیه السلام در خانه حضرت زهرا تحصن کرده بودند فرستاد ، عمر آمد و آنها را صدا زد که بیرون بیایند آنها در خانه بودند و از بیرون آمدن ابا کردند ، عمر هیزم طلب کرد و گفت : قسم به آنکه جان عمر در دست اوست یا بیرون بیائید و یا اینکه خانه را با اهلش به آتش می کشم . به گفته شد ای اباحفص (کنیه عمر) در این خانه فاطمه است ، او گفت اگرچه فاطمه هم باشد ( خانه را به آتش می کشم ) .

ابن عبدالبر قرطبى می گوید :

« فقالت لهم: إن عمر قد جاءنی وحلف لئن عدتم لیفعلن وایم الله لیفین بها »

الاستیعاب، ابن عبدالبر قرطبى، ج3، ص975 ؛ المصنف، ابن ابى شیبه، ج8، ص572 . «و ایم الله لیمضین لما حلف علیه» ابن ابی شیبه از قول حضرت فاطمه سلام الله علیها _خطاب به کسانی که در خانه ایشان جمع شده بودند _ نقل می کند که ایشان فرمودند: به خدا قسم براى پیش رفتن تا این مرحله ( آتش زدن خانه)واقعاً آماده و مصمّم است . كنز العمال، متقى هندى، ج5، ص651 ؛ نهایه الارب، نویرى، ج12، ص40

پس فاطمه به ایشان گفت : عمر به نزد من آمد و قسم خورد که اگر دوباره به اینجا آمدید قسم به خداوند که چنین و چنان می کنم . و قسم به خدا که وی چنین خواهد کرد .

«ابن شحنه» نوشته است:

«ثم ان عمر جاء الى بیت فاطمه لیحرقه على من فیه...».

تاریخ ابن شحنه، ذیل كام

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: موضوعات مرتبط: حضرت زهرا سلام الله علیها، ،
:: برچسب‌ها: خانه وحی, حضرت زهرا سلام الله علیها, تازیانه, فاطمیه,
ن : علی حسین زاده
ت : پنج شنبه 29 اسفند 1392


محمد بن حسن عسکری (عج) آخرین امام از امامان دوازده گانه شیعیان است. در ١۵ شعبان سال ٢۵۵ هـ.ق در سامرا به دنیا آمد و تنها فرزند امام حسن عسکری (ع)، یازدهمین امام شعیان ما است. مادر آن حضرت نرجس (نرگس) است که گفته اند از نوادگان قیصر روم بوده است. «مهدی» حُجَت، قائم منتظر، خلف صالح، بقیه الله، صاحب زمان، ولی عصر و امام عصر از لقبهای آن حضرت است.