زندگىنامه آيت الله حاج شيخ على نمازى شاهرودى
محمّد نمازى
چكيده: شيخ على نمازى شاهرودى (1333 قمرى ـ شاهرود، 1405 ـ مشهد) كه از او به عنوان مجلسى زمان ياد مىشود از علماى بزرگ شيعه بود. در زمينههاى فقه، اصول، حديث، رجال، معارف، عقايد، عبادات، تاريخ، طب، گياهشناسى صاحب تأليف است. در كودكى حافظ كلّ قرآن شد، تدوين فقه استدلالى را در سنّ 22 سالگى آغاز كرد. مستدرك سفينة البحار و مستدركات علم رجال الحديث حاصل بخشى از تلاشهاى علمى و تحقيقاتى ايشان است. وى، از شاگردان دوره دوم معارف مرحوم ميرزا مهدى اصفهانى به شمار مىرود كه به مدت 15 سال، دروس فقه، اصول و معارف را در محضر استاد تلمذ نمود. از جمله سجاياى اخلاقى وى تقيد به نوافل، انجام مستحبات، زهد، تقوا و فروتنى بود. در نقل احاديث اهلبيت : و نشر معارف حقه و اقامه مجالس عزادارى و توسل به اهلبيت : سعى بليغ داشت.
كليدواژهها : نمازى شاهرودى، على / سرگذشت نامه / كتاب شناسى / تأليفات / اساتيد / خاطرات / اخلاق / اجتهاد.
قال الصادق 7: «مَن تَعَلَّمَ الْعِلْمَ و عَمِلَ بِهِ و عَلَّمَ لِلّه، دُعِيَ في مَلَكوتِ السَّماواتِ عَظيما، فَقيلَ: تَعَّلَّمَ لِلّهِ وَ عَمِلَ لله وَ عَلَّمَ لِلّهِ».(كلينى، كافى، ج 1،ص 35)
هر كه براى خدا علم بياموزد، و به آن عمل كند و خالصانه آموزش دهد، در ملكوت آسمانها به بزرگى ياد شود. و گفته شود، براى خدا آموخت و براى خدا عمل كرد و براى خدا آموزش داد.
«مِدادُ الْعُلَماءِ اَفْضَلُ مِنْ دِماءِ الشُّهَداءِ»
جوهر قلم دانشمندان از خون شهيدان برتر است.
«اَللّهُمَّ اِنّا نشكو اِلَيْكَ فَقْدَ نَبِيِّنا صَلَواتُكَ عَلَيه و آلِه و غَيْبَةَ وَليِّنا و كَثرَةَ عَدُّوِنا و قِلَّةَ عَدَدِنا و شِدَّةَ الفِتَنِ بِنا و تَظاهُرَ الزَّمانِ عَلَيْنا».(فرازى از دعاى افتتاح)
در دورانى كه به فقدان پيامبر اكرم 9 و غيبت امام زمان(عجل الله تعالى فرجه الشريف) دچاريم و دشمنان فراوان و دوستان اندكند، بارشهاى فتنه از هر سو سرازير و همه چيز دست به دست هم داده تا ايمان را بگيرد، بيش از هر زمان، نياز به افرادى داريم كه ديدارشان ما را به ياد خداوند اندازد، گفتارشان دانشمان را افزون دارد و كردارشان ما را به سراى ابدّيت ترغيب كند.
مصداق اعلاى اين اوصاف، عالمان وارستهاند. گرچه پيكرهاى آنان از ميان ما مىرود، امّا يادشان در دلها مىماند، و آثارشان فكر و روح آيندگان را سيراب مىسازد.
سهم ما از زندگى پاكيزه آنان، تأمّل در زندگى و آموزههاى آنان، شنيدن مواعظِ برجاى مانده و تأسّى بر سلوك و كردارشان مىباشد. از اين جهت در صدد بيان مختصرى از زندگى يكى از علماى بزرگ و فقيهان بنام حوزه علميّه مشهد هستيم، مجتهد و فقيهى قوّى، محدّث و محقّقى بصير، رجالى دقيق، استاد معارف اهلبيت : علّامه بزرگ، حضرت آيت الله حاج شيخ على نمازى شاهرودى كه حقّ عظيمى بر حوزههاى علميّه و دانشمندان دارد.
وى اسوه تقوا و نمونه فضيلت و اسطوره حلم و بردبارى بود. شيوه زندگى و خلق زيباى او هر انسان بيدارى را به شيوه زندگى و اخلاق كريمه اولياء الهى رهنمود مىكرد.
اجتهاد را به هر معنى كه تفسير كنيم وى مجتهدى قوى بود، و عدالت را هرگونه معنى كنيم او عادل بود.
وى مورد تكريم اهل فضل و كمال بوده و نزد ارباب علم از مقام رفيعى برخوردار بود. عمر شريف خود را در راه تدريس و تربيت، علم و عمل و نشر حقائق و معارف اسلام صرف نمود. وارستگى و سادهزيستى و بىاعتنايى به عناوين اعتبارى و ظاهرى دنيا وى را در نزد عموم دوست داشتنى ساخته بود. گفتارش باعث هدايت افراد، درسهايش عالمپرور، نصيحتهاى او آرامبخش، و سخنانش افراد را متوجه خداوند عزّوجل و فرستاده بزرگش پيامبر اكرم 9 و خلفاى پاك و بر حقّش مىنمود.
علاقه وافر به تحقيق و تأليف داشت و در سفر و حضر از آن دست بردار نبود. تأليفاتش تحقيقى و مستند از احاديث معتبر موثّق ضبط گرديده. نويسندهاى بىتكلف، متواضع و ديندارى واقعى بود. در مسافرتها به تأليف كتابهاى فارسى اشتغال داشت. در زمينههاى فقه، اصول، حديث، رجال، معارف، عقايد، عبادات، تاريخ، طب، گياهشناسى و غيره صاحب كتاب مىباشد كه تعداد آنها به بيش از 60 جلد مىرسد.
وى در شناخت حديث و رجال حديث، از اعجوبههاى عصر به شمار مىرفت و به تعبير حضرت آيت الله العظمى نجفى مرعشى: علّامه نمازى، مجلسى زمان بود.
آيت الله نمازى، در 17 رجب سال 1333 هجرى قمرى در شاهرود خانه علم و تقوى متولّد شد.
پدر :
پدر بزرگوارش عالم ربّانى، فقيه صمدانى، زاهد و پارسا، سلمان زمان خود
آيت الله حاج شيخ محمّد نمازى شاهرودى (ره) بود. عالم عامل، بيناى كامل، فاضل آگاه، فقيه و مفسّر، حافظ اخبار، در امور شريعت بس دقيق، شخصيّتى كه مصداق اين جمله: «فَاَمّا مَن كانَ مِنَ الفُقَهاء صائناً لِنَفْسِه حافظاً لِدينِه مخالفاً على هَواه، مطيعاً لامر مَوْلاه» بود. بيش از 70 سال مبلّغ و مروّج شريعت و معارف اسلامى،
داراى اجازه اجتهاد از مراجعى از جمله حضرات آيات عظام سيّد ابوالحسن اصفهانى و سيّد محمّد فيروزآبادى بوده است. وى اوقات خود را در روز و شب به تدريس و تعليم خاص و عام مىپرداخت. حاشيههائى بر بحارالانوار، نهج البلاغه و ديگر كتب داشت. مىفرمود: شبانگاه ذكر درخت و سنگ را مىشنيدم. شبى در خواب ديدم كه صاحبالزمان 7 ظاهر شدند و خيمهاى بين زمين و آسمان براى حضرت نصب شده كه به طرف قبله مىرود. من با جماعتى براى يارى حضرت مىرويم.
وى را علاقه ويژه به ساحت مقدّس رضوى بود چنانكه بيش از 40 مرتبه پياده از شاهرود به مشهد و چند بار هم به عتبات و بيت الله الحرام مسافرت كرد.
آيت الله شيخ على نمازى
در شاهرود مقدمات علوم، اعمّ از ادبيات و سطح، رياضيات و تاريخ را نزد اساتيد آنجا فراگرفت. از محضر پدر بزرگوار علم لغت، ادبيّات، اصول، فقه، حديث، تفسير، اخلاق را استفاده كامل برد.
وى در اوائل جوانى حافظ كلّ قرآن شد. با استفاده از اين حفظ و حظّ وافر، تسلّط كافى بر آيات و تفسير داشت. و به خاطر نبوغ فكرى و استعداد فوقالعادهاى كه داشت، فقه و اصول را سريعآ به درجهاى خاص رسانيد. آنگاه به منظور خوشه چينى از خرمن فضل و دانش علماء مشهد رهسپار آن ديار گرديد. در سايه مجاهدات و تلاشهاى پيگير خود نقطه عطفى در تفكّر صحيح اسلامى بوجود آورد. و دريافت كه رسيدن به معارف حقّه اسلامى و دورى از تشويش و انحراف، فقط از طريق علوم اهلبيت عصمت و طهارت : مىباشد. و با دلائل متقن و براهين روشن و استوار ثابت نمود كه به منظور رسيدن به معارف حقّه اسلامى و اجتناب از هرگونه لغزش و انحراف منحصرآ بايد از درياى بىكران معارف اهلبيت عصمت : بهره جست. در مشهد مدّت كوتاهى مدارج عاليه فقه و اصول را يكى پس از ديگرى پيمود، تا به درجه اجتهاد نائل گشت.
فقه استدلالى خود را در سن 22 سالگى شروع به تدوين نمود. تفوق و تسلّط ايشان به مسائل رياضى، نجوم به خوبى آشكار بود (كتب رياضى شيخ بهائى (ره) را از استاد درس گرفتند).
در تاريخ قبل از اسلام و صدر اسلام و بعد از آن نيز تبحّر خاصّى داشتند. علاوه بر زبان عربى كه در آن تبحّر فراوانى داشت، با زبان فرانسه نيز آشنا بود.
مرحوم علّامه آيت الله نمازى در طبّ، طبابت گياهى صاحب كتاب بوده كه در بردارنده معالجه امراض و تجربههاى مفيد مىباشد.
در گياهشناسى، خصوصآ شناخت انواع گلها بر اساس رنگ آنها و تيرههاى كوهى، صحرايى و... آشنا بود. و كتاب خود را (معرفة الاشياء) به چهار بخش تقسسيم نمود: 1ـ جمادات 2ـ نباتات 3ـ اشجار 4ـ حيوان.
در علوم غريبه نيز از اساتيد فنّ بهرهها برده و صاحب نظر و رسالههايى در اين زمينه بود.
در خطاطى نيز هنرمند بود كه آثار خود را به خط روشن و شيوا نوشته و به يادگار گذاشته است.
در پرتو عنايات معصومين : تبحّر و مهارت در مناظره با فرقههاى مختلف داشت، به دليل تسلّط قابل ملاحظهاى كه به متون كتب فرق اسلامى (خصوصآ صحاح ستّه، كتب تفسيرى، تاريخ و...) داشتند.
همچون روش مواليانش حضرات معصومين : با فرق اسلامى مباحثه مىنمودند. با استناد به كتب معتبره آنها مناظره كرده، آنها را نيز مجاب و متقاعد مىنمودند.
بحثهاى طولانى و مستمر ايشان خصوصآ در عربستان سعودى (در سنوات مختلف) آثار مفيد و ارزندهاى به دنبال داشت و ثمره اين مباحثات كه با حكمت و موعظه حسنه انجام مىگرفت، هدايت گروهى از مسلمانان پاكستان و هندوستان و... را سبب گرديده بود.
فعاليتهاى عمده و اساسى اخير فقيد سعيد اعلى الله مقامه پيرامون احاديث و رجالالحديث بحارالانوار اختصاص يافته بود.
مىفرمودند: سه مرتبه دوره بحارالانوار را جهت استدراك احاديث با دقّت خواندم و دو مرتبه با تتبّع در ارتباط با رجال احاديث و در كتابهاى الغدير، احقاق الحق، فضائلالخمسه و ديگر كتب خاصه و عامه نكاتى استخراج كردم. حاصل اين مطالعات 34 ساله، دوره مستدرك سفينة البحار در 10 جلد و مستدركات علم رجالالحديث در 8 جلد جمعآورى شده است.
نشأت علمى
استاد آيت الله نمازى در مشهد
عالم عامل كامل، استاد علوم اِلهيه و معارف قرآن، مهذّب به اخلاق كريمه، متّصف به صفات جليله، فقيه اهلبيت عصمت و طهارت : حضرت آيت الله العظمى آقا ميرزا مهدى اصفهانى. ايشان در سال 1303 در اصفهان متولّد و در نزد پدر بزرگوار خود مرحوم شيخ اسماعيل و ديگر علماء اصفهان در فقه و اصول تلمّذ كرد، بعد به نجف عزيمت كرد.
در نجف فقه را در محضر درس علّامه فقيه سيّد محمّد كاظم يزدى (ره) صاحب "عروة الوثقى" و اصول را از محضر علّامه آخوند ملّا محمّد كاظم خراسانى(ره) صاحب "كفاية الاصول" فراگرفت و بعد در نخستين دوره درس آيت الله العظمى علّامه ميرزا محمّد حسين نائينى(ره) شركت كرده، مدّتى به صورت تنهايى، سپس تعداد به 7 نفر از اوتاد رسيد. دوره فقه و اصول را به مدت 14 سال از محضر استاد استفاده كرد.
معظم له يكى از شاگردان مبرّز و بسيار نزديك استاد بود كه كمال عنايت را استاد به وى داشت.
در سال 1338 ق در سنّ 35 سالگى موقع حركت به ايران استاد كتبآ اجازه اجتهاد به ايشان دادند.
ايشان مىفرمودند: علّامه نائينى مهمّات فقه و اصول را برايم افاضه فرمودند. وى در فلسفه به اعلى مرتبه آن رسيد. بعد متوجّه عرفان شد، و در كربلا، مدّتى شاگردى استادالعرفاء و السالكين سيّد احمد معروف به كربلائى را نموده، تا به مقام معرفةالنفس نائل شده، بعد از چندى استاد تصديقنامهاى كه تصريح به نائل شدن به درجات عاليه و مقام معرفةالنفس بود به ميرزا عطا كرد.
مرحوم ميرزا مهدى مىفرمايند: در اين موقع ديدم كه اينها با ظواهر قرآن و بيانات اهلبيت عصمت و طهارت : همخوانى ندارد. بايد تأويل و توجيه شود. اين دو طايفه را "كسراب بقيعة يحسبه الظمآن ماء حتّى جاءه لم يجده شيئاً" يافتم. خاضعانه و خاشعانه مدّتى به حضرت بقية الله الاعظم(عجل الله تعالى فرجه الشريف) متوسّل شدم. ورقهاى نوشته شده به خطى آشكار ديدم: «طلب المعارف من غيرنا اوطلب الهداية من غيرنا (الشك منّي) مساوق لا نكارنا». در ظهر ورقه نوشته شده بود : اقامني الله و انا حجة بن الحسن
اين نگرش مرا به معرفت خدا و شناخت حقايق به كلّى دگرگون كرد. از فلسفه و عرفان بيزارى جستم، و تمامى نوشتههاى خود را به شطّ كوفه انداختم. و به كتاب قرآن كريم و آثار عترت طاهره روى آوردم. تمامى علم را در اين كتاب خداوند عزّوجل و اخبار اهلبيت رسالت : كه خداوند آنان را گنجينههاى علمش، مترجمان وحيش و مورد تأكيد پيامبر اكرم9 كه هدايت را در ضمن تمسّك به اين دو (قرآن و اهل بيت :) ضميمه كرده يافتم. پس جستجو را در كتاب حكيم و اخبار ائمّه هدى : انجام دادم. بعد از عراق عازم ايران، و در مشهد در مجاورت امام رئوف حضرت رضا7 اقامت نموده، تعليم و تدريس را شروع كردند.
مطالب فقه و اصول و معارفالقرآن را مدّتى نزديك به 30 سال بدون تعطيلى (در طول سال تحصيلى، تعطيلى به 10 روز نمىرسيد حتّى در ايّام خاص درس مربوط به همان زمان بود)، افاضلى در محضر استاد استفاده نموده، تا اينكه اكثر آنان به رتبه اجتهاد در فقه و اصول و معارف الهيّه رسيدند.
همسايه ميرزا براى من نقل مىكرد كه در سفر عتبات محضر مرجع خود مرحوم آيت الله العظمى سيّد ابوالحسن اصفهانى(ره) رسيديم و عرض كرديم: آقا، ما مقلّد شما هستيم و وجوهات را به ميرزا مهدى اصفهانى مىپردازيم. مرحوم سيّد فرمودند: دست ميرزا دست من است، ميرزا در مشهد كارخانه مجتهد سازى دارد.
حضرت آيت الله العظمى وحيد خراسانى در شأن استاد خود، مرحوم آيت الله ميرزا مهدى اصفهانى (ره) چنين مىفرمايند:
امّا ميرزا مهدى از آن كسانى است كه تا كسى او را نديده باشد، نمىداند چه شخصيّتى بود: علميّت آقا ميرزا مهدى در حدّى بود كه وقتى من به نجف رفتم، آقاى شاهرودى از من پرسيد: در نجف چه مازادى بر مشهد ديدى؟ گفتم: نسبت به اصول مرحوم ميرزا نائينى، زائدى در اينجا نديدم. آنچه ميرزاى نائينى داشته آقا ميرزا مهدى به شاگردانش انتقال داده است.
مرحوم آقا سيّد جمال گلپايگانى هم، همين سؤال را از من پرسيدند: و من همان جواب را دادم. اما سيّد جمال گفت: آقا ميزا مهدى از آن هفت نفرى است كه مرحوم ميرزا نائينى در دوره اوّل، حرفهايش را به آنها پخته كرده بود.
آقا ميرزا مهدى كسى است كه وقتى وارد مشهد شد، حوزه مشهد را منقلب كرد و همه فضلاى مشهد، محصول اويند. مجسّمهاى بود از علم و تقوى و زهد، زهدى كه ما نظير آن را نديديم، نه آنكه كم ديديم. مرحوم آقا ميرزا مهدى ضدّ فلسفه و عرفان و تصوّف بود و حرفهاى ايشان با حرفهاى فلاسفه تفاوت داشت.
آيت الله نمازى از شاگردان زبده مرحوم آيت الله العظمى آقا ميرزا مهدى اصفهانى 1 بود كه بيش از 15 سال از محضر استاد خود در: فقه، اصول و معارف (درس صبح، عصر و شب) استفاده كامل نمود. در شبانه روز بطور متوسّط 18 ساعت كار تحقيق انجام مىداد.
وى تمام درسهاى استاد را به رشته تحرير در آورده است. چون معظّم له حافظ كلّ قرآن بوده، براى تحرير درسها، روايات و نظرات فقهى بزرگان را هم به اصل كتاب مراجعه، بعد ثبت مىكردند.
در اينجا براى ثبت در تاريخ، نام برخى از شاگردان مرحوم ميرزاى اصفهانى را ـ به تفكيك دورههاى تدريس ايشان ـ مىآوريم.
شاگردان دوره اوّل معارف مرحوم ميرزا عبارتند از :
1. مرحوم سيّد صدرالدين فرزند آقا سيّد آيت الله العظمى اسماعيل صدر كه قبرش در كاظمين است.
2. شيخ على اكبر نوغانى
3. مرحوم حائرى كرمانشاهى كه پيش نماز مسجد ملّا هاشم بود.
4. شيخ كاظم دامغانى
شاگردان دوره دوم معارف مرحوم ميرزا كه در آن بعضى شاگردان دوره اوّل هم شركت داشتند عبارتند از :
1. مرحوم شيخ محمود حلبى
2. مرحوم شيخ هاشم قزوينى
3. مرحوم شيخ مجتبى قزوينى
4. مرحوم شيخ غلامحسين بادكوبهاى
5. مرحوم شيخ محمّد حسن بروجردى
6. مرحوم شيخ كاظم دامغانى
شاگردان دوره سوم عبارتند از :
1. شيخ حسن على مرواريد
2. ميرزا جواد آقاتهرانى
3. شيخ على اكبر صدرزاده
4. شيخ محمّد باقر ملكى
5. غياثى
6. سيّد على شاهرودى
7. سيّد علىاكبر فياض
8. شيخ عبدالنبى كجورى
9. شيخ على محدث
10. شيخ على نمازى
11. عسگرى طباطبائى
نگاه استاد
مرحوم نمازى مورد علاقه و تأييد استاد خود بود، به طوريكه پس از عمل به فرع عبادى (كه مورد اعتراض واقع شده بود)، استاد براى تأييد وى ضمن بيان اينكه آقا شيخ على خود مجتهد است و به نظر خود عمل مىكند، شخصآ در جماعت حاضر، به مرحوم نمازى اقتدا مىكند.
درجاى ديگر استاد مىفرمايد: كه شيخ على نمازى فقيهى قوى است.
در سفرى كه ميرزا به تهران مىروند. در بين راه، چند روزى در شاهرود در منزل پدر آيت الله نمازى رحل اقامت مىافكنند. در همان ايّام، مرحوم آيت الله حاج شيخ محمّد نمازى (پدر معظمله) از ميرزاى اصفهانى در مورد حالات علمى فرزند خود شيخ على مىپرسد.
ميرزاى اصفهانى(ره) مىفرمايند: بله، ايشان مجتهدند. بعد از لبخند پدر، مرحوم ميرزاى اصفهانى مىفرمايند: اين مطالب را جدّى و بدون اغراق مىگويم.
بعد از رحلت اين استاد بزرگ و گرانقدر، آيت الله نمازى براى تكميل مدارج علمى، به نجف اشرف هجرت كرد و مدّتى در جوار مولا حضرت اميرالمؤمنين 7 مقيم شد، با استادان بزرگ فقه و اصول و مبانى آنان آشنا گرديد و از محضرشان استفاده كرد. سپس به مشهد بازگشت و تا پايان عمر با بركت خود، در جوار ملكوتى حضرت رضا 7 اقامت گزيد. با كمال جدّيت، به انجام وظيفه و تعليم و تربيت مشغول شد.
تسلّط معظم له بر احاديث و فقه و رجال
يكى از بزرگان علماء مشهد به ايشان وارد شد و سؤال از مدرك، فرعى مربوط به زكات پرسيد، مرحوم حاج شيخ زكات جواهر (چاپ قديم سنگى) را خواست، كمتر از 2 دقيقه (تحقيقآ) جواب را از متن جواهر خواند.
حضرت آيت الله العظمى شريعتمدارى(ره) براى بازديد آقا به منزل آمدند. ايشان سؤالى از رجلى از راويان حديث پرسيدند. پدرم در جواب گفتند، كدام يك؟ ايشان پرسيدند كه چند تا به اين نام است؟ پدر جواب دادند كه پنج تا. بعد مشخصات هر كدام را با رجل قبل و بعد و نام معصوم شرح دادند. ايشان با خوشحالى و لبخند به همراه خود دستور ثبت اين آدرسها را دادند.
روزى يكى از علماء تبريز تلفنى از مدرك حديثى سؤال كرد. بعد پدر با مختصر سؤالى از وضع هواى آنجا، جواب سؤال را از متن بحار چاپ كمپانى پيدا كرده و خواندند.
تسلّط ايشان به فقه، احاديث و رجال به حدّى بود كه حضرت آيت الله العظمى نجفى مرعشى(ره) از ايشان تعبير به مجلسى زمان كرده بودند.
سجاياى اخلاقى
آيت الله نمازى، عالمى اهل عمل، دائمآ ملتزم به وظايف شرعى، مقيّد به انجام نوافل، در انجام مستحبّات كوشا، در خلق و خوى و مكارم اخلاقى بىنظير بود و زهد، تقوا و فروتنى وى زبانزد همگان بود. وى بسيار صبور و با رحم نسبت به كوچك و بزرگ، آشنا و غريبه بود.
در نقل احاديث اهلبيت و نشر معارف حقّه و اقامه مجالس عزادارى و توسّل به ذيل عنايات اهلبيت : سعى بليغ داشت.
بلكه هر وقت نامى از حضرات معصومين : خصوصآ امام صادق 7 برده مىشد با جمله «السّلام عليكم يا اهل بيت النبوة»، زبانش ثناگوى اهلبيت : بود. بسيار خوش برخورد با همگان، خصوصآ نسبت به سادات معظم كه براى آنان احترام خاصّى قائل بود و همچنين نسبت به اقوام به صله رحم اهمّيت زيادى مىداد. در مطالعه و تأليف كوشا و وقتها را بسيار غنيمت مىشمرد.
به سؤالات مطرح شده با صبر و حوصله گوش مىداد و سپس جواب مىداد. با شخص مستعد (آماده براى استفاده مطلب علمى) كه برخورد مىكرد، از بحث دريغى نداشت.
خاطرات
يكى از دوستان مرحوم ابوى، در فصل تابستان، ما را به باغ خود دعوت نمود بعد از حضور در باغ و پذيرايى، ايشان داستانى را از مرحوم والد، آيت الله نمازى نقل كرد و ما را بر سر چاهى برد كه آبيارى باغ و زمينها توسّط آن انجام مىشد.
وى اينگونه گفت: من در اين باغ اقدام به حفر چاه نمودم، ولى هر چه كنديم به آب نرسيديم، در جاهاى مختلف چاه كنديم؛ امّا به ته چاه كه مىرسيد قلوه سنگهاى بزرگى پيدا مىشد و آب نبود، از اين امر خسته و نگران شدم و متحيّر بودم كه چه كنم. روزى به عنوان درد دل، خدمت والد شما رسيدم و جريان را بيان كردم. ايشان نسبت به من تلطّف كردند و فرمودند: شما يك ساعت به اذان صبح مانده بيا منزل تا جواب شما را بدهم. من، همان وقت خودم را به درب منزل رساندم، ولى مردّد بودم كه زنگ منزل را بزنم يا نه. با خود گفتم اين موقع شب، ممكن است مزاحمت باشد و زنگ نزدم؛ ناگهان درب باز شد و آقا فرمودند: من خودم گفتم بيا چرا زنگ نزدى! سپس ايشان يك كاسه چينى كه در آن با زعفران نوشتههايى داشت به من داد و گفت: برو سر چاه و پس از اداى نماز، مقدارى آب داخل كاسه بريز و آن را داخل چاه خالى كن، ان شاءالله چاه، به آب خواهد رسيد. من طبق دستور عمل كردم و صبح همان روز ابتداى كار خبر به آب رسيدن چاه را به من دادند. اين چاه هنوز هم پس از گذشت سالها، پر آب و مورد استفاده است، من اين نعمت خدا را از الطاف و عنايات والد شما مىدانم.
چند ماه قبل از فوت، در مورد وسيلهاى به من فرمودند: رها كن، عمر من به اندازهاى كه استفاده از اين ببرم، نيست و به من نخواهد رسيد.
خاطرات پس از فوت
ـ روزى اخوى ما حجت الاسلام والمسلمين حاج شيخ حسن نمازى (كه تحقيق و انتشار كتابهاى ابوى را عهده دارند) از تهران تلفنى فرمودند: كتاب خطى مستطرفاتالمعالى را براى چاپ به خانواده كه فردا عازم تهران مىباشد تحويل دهيد بياورند.
من به خاطر حفظ آثار خطى پدر، ترديد در ارسال آن داشتم. شب مرحوم والد را در خواب ديدم كه فرمودند: كتاب را به خانواده اخويت كه فردا عصر با قطار عازم تهران است، بده ببرد، سالم خواهد رسيد ان شاءالله جاى نگرانى نيست. اطاعت كردم و الحمدلله كتاب نيز چاپ شد.
گاهى در خواب ما را متوجّه انجام كارى، و يا از عاقبت امرى آگاه مىكنند. در خواب بعضى از فرزندان خود را ارشاد به كارى كه در روز پيش مىآيد با بيان صلاحديد، آن را گوشزد مىكنند. به عنوان مثال :
پس از فوت والد، يكى از فرزندان، ايشان را خواب مىبيند و سؤال مىكند كه پدر آيا بدهكارى دارى؟ (نماز و روزه و...) مىفرمايند: نماز خير، روزه يك روز كه مىدانى و امّا بدهكارى، همان دفترى كه از اشكاف آورديد پايين و بررسى هم شد، همان بود و بس، كه انجام شد.
ـ يكى از فرزندان شبى وقتى پدر را در خواب مىبيند، از پدر درخواست مىكند كه وى را به وادىالسّلام ببرد. پدر هم اين فرزند را با خود به وادىالسّلام مىبرد. در وادىالسّلام مىبيند كه مردههاى زيادى است و بعضى از اين مردهها نقص عضو دارند، فرزند مىپرسد كه پدر چرا اين مرده دست ناقص و آن ديگرى عضوى ناقص دارند؟ پدر شرح مىدهد كه علّت نقص اين به خاطر فلان عمل دنياى وى بوده و آن به خاطر آن عمل (با شرح عمل) در اين جا همه چيز حساب دارد. (مو را از ماست مىكشند).
ـ در موقع ازدواج يكى از نوادههاى خود، شب در خواب از فرزند خود سؤال مىكند كه، چه شد جايى را كه رفتيد؟ مورد خوبى است تمام كن. فرزند مىگويد: كه مهريه زياد است. مىفرمايند: به اين مبلغ (مبلغ را تعيين مىكنند) برو و قضيه را تمام كن (صلاح است).
ـ شبى پدر را در كتابخانه (طبقه دوّم) خود خواب مىبيند كه در اتاق جايگاه خود نشسته، ناگهان متوجه تميز كردن شيشهها (بطور خاصّى) از طرف حياط مىشود. به والد مىگويد كه شيشه نازك است ممكن است بشكند. مرحوم والد(ره) جواب مىدهند كه نه، من مرتّب اينجا مىآيم. اينجا را براى من تميز مىكنند.
ـ يكى از علماء شيروان جناب حجّتالاسلام نورانى از دنيا رفت. جناب حجتالاسلام والمسلمين حاج آقا اكبرزاده خبر فوت را دادند و فرمودند: براى مراسم غسل و كفن به آنجا مىروم. من هم ايشان را همراهى كردم، روز سردى بود و من هم بيمار، مرحوم اكبرزاده، عباى زمستانى خود را روى شانه من گذاشت بعد مرا راهى اتاق پذيرايى كرد. من روبروى محل تكفين مرحوم (روى كرسى) نشسته بودم، تا غسل تمام شد و ميّت را براى تكفين در جاى مخصوص آوردند. مراسم تكفين تمام شد ما به مشهد برگشتيم. ظهر همان روز، دقيقآ تمامى آنچه را كه از اوّل صبح اتفاق افتاده بود من در خواب ديدم همگى عين واقع بود تا بعد از تكفين كه ناگهان ديدم، پدرم از طرف مشهد با سرعت آمد، درب را باز كرد و با ادب كامل ايستاد. با حيرت، ديدم پدرم بيرون خانه است، نگاه كردم آقايى بسيار بزرگوار تشريف آوردند و رفتند سر بالين مرحوم، چند لحظهاى تشريف داشتند (گويا به گردن مرحوم چيزى آويختند) و بعد برگشتند و پدرم همراه وى رفتند.
سرانجام اين عالم ربّانى و خدمتگزار دين در دوّم ماه ذىالحجة(1405 هـ ق) مصادف با مرداد 1364 ش در مشهد ديده از جهان فرو بست. پيكر شريفش با شكوه هر چه تمامتر تشييع و در حرم مطهّر رضوى به خاك سپرده شد.و با فوتش دفتر اعمال وى بسته نشد.
تأليفات معظمله
در زمينههاى: معارفالقرآن، حديث، فقه، اصول، رجال، اعتقادات، متفرقات (گياهشناسى، معرفة الاشياء، مجموعه در طبّ و رسالههايى در علوم غريبه و...) و حاشيههايى بر كتب حديثى، تفسيرى، رجالى، فقهى و غيره عبارتند از :
1ـ معارف القرآن (غير از استنساخ دوره كامل معارف الهيّه)
در زمينه حديث
2 تا 11ـ مستدرك سفينة البحار، 10 جلد (شرح هر كتاب در بخش كتابشناسى خواهد آمد)
در زمينه فقه و اصول
12 تا 21ـ روضات النظرات (فقه استدلالى)، حدود 10 جلد.
22 و 23ـ اصول، 2 دفتر.
در زمينه رجال
24 تا 31ـ مستدركات علم رجال الحديث، 8 جلد.
32ـ مستطرفات المعالى (منتخب المقال و الاقول فى علم الرجال).
33ـ الأعلام الهادية الرفيعة فى اعتبار الكتب الاربعة.
در زمينه اعتقادات
الف: به زبان عربى
34ـ كتاب فى اثبات الولاية الكليّة الالهيّة للنبى و الأئمه صلوات الله عليهم اجمعين فى الامور الشرعيّة و الكائنات الخارجيّة.
35ـ رسالة فى اثبات علم الغيب للامام 7.
36ـ رسالة فى تفويض امر الدين الى الأئمه صلوات الله عليهم اجمعين.
37ـ رسالة نور الانوار فى خلقة الرسول و آله الاطهار :
38ـ الاحتجاج بالتاج.
39ـ الهادى الى الحّق.
40ـ رسالة فى علاج مرض الوسوسة.
ب: به زبان فارسى
41ـ اثبات ولايت. چاپ ششم. اين كتاب به زبانهاى عربى و اردو در بيروت و پاكستان به چاپ رسيده است.
42ـ رساله علم غيب امام 7 (اين كتاب تعريب شده و آماده چاپ است).
43ـ مقام قرآن و عترت در اسلام.
44ـ رساله نورالانوار شرح خلقت نورى ائمّه :
45ـ تاريخ فلسفه و تصوّف در اسلام يا مناظره دكتر با سياح پياده و جلد دوّم خطى (جلد اوّل تعريب شده و در دست چاپ است).
47ـ ابواب رحمت (چاپ پنجم اخيرآ منتشر شد) جلد اوّل.
48ـ اركان دين.
49ـ اصول دين.
50ـ بيانيّه امام جعفر صادق صلوات الله عليه در بيان فلسفه و احكام حجّ بهنام «مناسك حجّ».
51ـ زندگانى حبيب بن مظاهر اسدى.
52ـ تاريخچه مجالس روضهخوانى و عزادارى سيّد مظلومان 7.
53ـ وسيلة النجاة.
54ـ راهنماى حق.
56ـ رسالهاى در آنچه انسان را از دين خارج مىكند.
57ـ رساله آداب سفر آخرت.
58ـ رساله تحفة الاحياء.
در متفرقات
59ـ معرفة الاشياء (الجمادات، النباتات، الاشجار، الحيوان).
60ـ مجموعه نفيسه در طب گياهى
61ـ بحر الغرايب و اشياء متفّرقة فى العلوم الغريبة (رساله هايى در علوم غريبه).
62ـ گياهشناسى و جزوهائى غير از اينها.
حاشيههايى بر
1ـ بحارالانوار، چاپ كمپانى و جديد (حدود 2 جلد) در بيروت همراه بحارالانوار به چـاپ رسيده است. منشورات: مؤسسة الأعـلمى المطبـوعات بيروت.
2ـ تفسير البرهان، (مشتمل بر احاديثى كه در آن نيامده است).
3ـ بصائر الدرجات، (حاشيه از نظر متن و هم از نظر رجال).
4ـ تنقيح المقال فى الرجال للعلامة المامقانى(ره).
5ـ معجم الرجال، آية الله العظمى خوئى(ره).
6ـ رجال الشيخ الطوسى
7ـ الجواهر فى الفقه تأليف مرحوم شيخ محمّد حسن نجفى.
8ـ الحدائق الناضره تأليف مرحوم شيخ بحرانى.
9ـ كتاب وقايع الشهور علّامه بيرجندى.
10ـ الرسالة الشريفه (الرجبيّه) علّامه بيرجندى صاحب (كبريت احمر) و حواشى ديگر...
كتابشناسى
مقام قرآن و عترت در اسلام
تعداد چاپ 2 مرتبه، تعداد صفحات 224 صفحه، وزيرى.
در اين كتاب مؤلف محترم ريشه و اساس شبهات به وجود آمده را در عدم پيروى از حديث مشهور ثقلين مىداند. ضمن بيان حديث ثقلين (قرآن و عترت)، به پارهاى از آدرسهاى اين حديث شريف مىپردازد. و هم از كتب شيعه، مثل : بحارالانوار (كه متجاوز از 100 روايت از كتب معتبره شيعه و صحاح اهل سنّت) و هم از كتب معتبره عامّه نقل مىكند. بعد به آدرسها و تعداد روايات آن اشاره مىكند مانند: جامعالاحاديث 500 روايت كه حدود 400 روايت آن را از عامّه نقل كرده و... و ادامه بحث را در معرفت و شناسايى قرآن و عترت پى مىگيرد.
در قسمت اوّل: شناسايى قرآن مجيد از نظر آيات به 12 آيه از آيات معرفت قرآن اكتفا نموده، بعد به معرفى قرآن از زبان و كلمات امامان معصوم : مىپردازد: كه قرآن چيست؛ و در آن، چه علومى نهفته شده؟ و بيان علوم قرآن با اهلبيت : هستند كه راسخون در علم مىباشند.
در فصل بعد اشارهاى به آگاهى ائمه : به جميع علوم قرآن مىنمايد. و با بيان رواياتى (صحيح و معتبر) و با ارائه آمارى از كتابها و تعداد روايات آن، آنان را آگاهان به تأويل و تنزيل، آنچه شده و خواهد شد، دنيا و آخرت، زمين و آسمانها، معلّم و مفسّر و عالم به قرآن، مبلغ اوامر و نواهى پروردگار، صاحبان امر و اهل استنباط امر و علوم قرآن، راسخان در علم، وارث تمام علوم انبياء و مرسلين، خصوصآ پيامبر خاتم 9 معرفى مىكند. سپس با آيات قرآن به معرفى كتاب مبين مىپردازد و اينكه، علم همه چيز در كتاب خدا، و علم كل كتاب در نزد ائمه هدى مىباشد. در ادامه برخى آمار كتابها را با تعداد روايات از فريقين (بيش از 100 روايت) نقل مىفرمايد.
در فصل سوم تفسير قرآن بدون بيان عترت را جايز و صحيح نمىدانند و با استفاده از روايات خاصّه و عامّه به مذمّت تفسير به رأى اشاره مىنمايد.
در مبحث دوّم: معرفت و شناسائى عترت بيان مىشود؛ و به مباحثى چون اعطاى فهم و علم رسول اكرم 9 به عترت پاكش، احصاء و ضبط علوم در وجود امام 7، آگاهى آنان به تمامى كتب آسمانى، علوم ملائكه و پيامبران : در نزد آنان، دانستن گذشته و آينده، عرضه ملكوت آسمانها و زمين بر معصومين :، منابع علم امامان، برهان شب قدر بر عظمت و جلال آنان، اثبات علم غيب براى آنان را مطرح مىكند. به دنبال آن اشاره مختصرى به رواياتى در اثبات علم غيب براى فرد فرد ائمه هدى و در پايان اين مبحث ضمن شرح توانائىهاى ائمه :، بعضى از شبهات مربوط به علم غيب و پى آمدهاى عمل پيامبر و امام را جواب مىدهند. در آخر بيان مدارك عرضه اعمال بندگان بر پيامبر و ائمه : و شاهد بودن آنان بر خلق، واسطههاى فيض بين خالق و مخلوق، بيان وسيله و اسماء حسناى بودن آنان بيان مىكند.
در خاتمه بحث در فضيلت زيارت قبور ائمه : از كتب شيعه و سنّى با ذكر نام كتاب و تعداد روايات، وجوب بزرگداشت قبور معصومين :، بوسيدن ضريح و شفيع قرار دادن معصومين : و دلالت قرآن بر لزوم تجليل و تعمير قبور پيامبر اكرم 9 و ائمه هدى :، و با دلات قرآن بر هشدارى به مؤمنان كتاب ختم مىشود.
مستدرك سفينة البحار
دوره كامل 10 جلد، چاپهاى متعدد، وزيرى.
مؤلّف محترم مدت 34 سال شبانه روزى با تمام قدرت و توان براى اين كتاب وقت صرف نمود. اين مجموعه حاوى جميع مطالب كتاب بحارالانوار است، اعّم از: آيات، تفسير و تأويل، معارف الهيّه مربوط به اصول و فروع دين، حقيقت اشياء و احوال و احكام و آثار آنها در لسان شرع، فروع فقهيّه، قصص و حكايات، خطبهها، دعاها، زيارات و...
اين كتاب در هر لغتى، آنچه مربوط به مشتقات آن لغت و موضوعات فوق بوده جمعآورى كرده با آدرسهاى بحار چاپ كمپانى و بحار طبع جديد، و در باب فضائل و غير آن هم از روايات خاصّه مانند تفسير برهان، وسائل الشيعه، مستدرك الوسائل و... و هم از روايات عامّه مانند كتاب الغدير، احقاق الحق، فضائل الخمسة، التاج الجامع للاصول و... استفاده شده ، (مطالب اضافه بر متن بحار).
مطالب اضافه بر سفينه
غالب مطالب سفينة البحار و مطالبى كه مرحوم محدث قمى(ره) به آنها اشاره نكرده در اين كتاب نقل شده است.
از ويژگيهاى ديگر: بيان سند بعضى از مراسيل در كتب فقهى است مانند حديث "نهى النبى 9 عن بيع الغرر"
نقل مدارك بعضى از فروع فقهيه، محوريّت اكثر لغات و موضوعات بر معارف و ولايت الهيّة، بياناتى از نظر: لغة، شرح قسمتى يا كل روايت حديثى و فقهى، نقل روايتى از غير بحار از ساير كتب حديثى يا فقهى. اضافه مدرك بر مدارك بحار، بيان مطالب معارفى در ضمن روايات مربوطه. جمع آورى و دسته بندى مطالب موضوعى در بخشهاى: اعتقادى، معارفى، ولايتى، تاريخى، اخلاقى، زندگانى معصومين، عبارات، طبيعات و خواص اشياء، بعنوان مثال در باب خطبهها علاوه بر دستهبندى خطبههاى معصومين به ترتيب نام آنها. خطبههاى هر معصوم نيز دسته بندى شده؛ مثلا در باب اميرالمؤمنين7 خطبهها در جوامع توحيد، مقام نبوّت و رسالت، مقام عترت، فضائل خودشان وصف قرآن و فضائل آن، وصف خلقت عالم، خطبههايى كه جمله سلونى قبل آن تفقدونى دارد، جنگهاى جمل و صفّين و نهروان، ملاحم، متفرقات با ذكر آدرس از بحار و غيره دسته بندى شده است.
كتاب اثبات ولايت
تعداد چاپ: 6 نوبت، تعداد صفحات: 431، وزيرى.
اين كتاب در دفاع از حريم ولايت و با مبحث وجوب تمسكّ به ثقلين (كتاب و عترت) شروع شده، و با اثبات افضل و اشرف و معصوم بودن عترت، لزوم ارجاع تمامى امّت به آنان، وجود تمام علوم قرآن نزد ائمه : و انحصار امامت و خلافت و هدايت در معصومين و... آمار تعداد روايات متواتر ثقلين را با آدرسهايى از كتب شيعه و اهل سنّت نقل مىكند.
راجع به وجوب مراجعه به عترت در تفسير قرآن و تخصيص برخى از آيات قرآن، به دلالت روايات با ذكر مثال، قرآن و علم غيب پيامبر و امام 7 و اينكه بيان همه چيز در قرآن مىباشد و علم تمام قرآن در «من عنده علم الكتاب» با استدلال به آيات و روايات و لزوم پيروى از قرآن و عترت بيان شده است.
ايشان با استفاده از آيات، به ضميمه تفسير و بيان عترت ولايت تكوينى (سلطنت و فرمانروايى بر تمامى كائنات) و ولايت تشريعى (حق قانونگذارى) را براى پيامبر 9 و ائمه هدا : ثابت مىنمايد.
با بيان معنى ملك، شرح ملك يوسف، طالوت، داوود و سليمان مقايسهاى با ملك عظيم، (ملك ائمه اطهار :) نمودهاند و آن را شرح دادهاند.
مؤلّف محترم با روايات صحيح و معتبر ثابت مىكند كه تمامى كتب و آثار و علوم پيامبران همه در نزد ائمه هدى : مىباشد.
آنان به تمامى علوم اعطا شده به خلائق آگاهند و تمامى 72 حرف اعظم در نزد آنان موجود است.
ايشان با استفاده از روايات، در اثبات اينكه پيامبر و ائمه هدى : مظهر قدرت حضرت حق هستند، نفوذ اراده آنان در تمامى كائنات سارى و جارى است:
از جمله جسم و صورت انسان و توانايى بر زنده كردن مردگان را دارند، و جمادات، ابر و باد و آب، درختان و گياهان، حيوانات و تصاوير آنان، جنّيان و شياطين و ملائكه مطيع و فرمانبردار آنانند.
در بخش دوم به شبهات آيات و رواياتى پاسخ مىدهد كه براى نفى ولايت تكوينى استدلال كردهاند، و نيز تحقيقى ارائه مىدهد درباره اسماء و صفات حضرت حق و بيان و شرح غلوّ و تفويض و موارد آن.
و در خاتمه با بررسى پنج دليل عقلى و اشاره به اخبار طينت و خلقت ابدان ائمه : و شرح بعضى اخبار و نظرات فقها در تأييد ولايت تكوينى كتاب را به پايان مىبرند.
نظرات شما عزیزان:
:: برچسبها:
نمازى شاهرودى، على,
سرگذشت نامه,
كتاب شناسى,
تأليفات,
اساتيد,
خاطرات,
اخلاق,
اجتهاد,
,