آیا لعن کار لغو ی است؟



پیرو کلام امیرعوالم خلقت اعرف الحق تعرف اهله

آیا لعن کار لغو ی است؟

آیا لعن کار لغو ی است؟

سؤال: برخی می گویند: «لعن» کردن کارِ لغوی است، و طبقِ آیاتِ قرآن مؤمنین از لغو روی گردان هستند. در نتیجه نباید کسی را لعن کنیم. پاسخ چیست؟

پاسخ اجمالی:
1. آیات قرآن نشان می دهد که «لعن» کردن اصالتاً فعلِ خداوند است. فرشتگان الهی نیز به چنین فعلی متصف هستند. و از آن جایی که خداوند و فرشتگان از ارتکاب به «قبیح» و «لغو» منزه هستند، در نتیجه «لعن» کردن امری لغو یا قبیح نیست.
2. در قرآن کریم، پیامبران نیز به لعن کردنِ عده ای از مردم توصیف شده اند. در نتیجه «لعن» علاوه بر آن که از افعالِ الهی به شمار می رود، از مسلماتِ سیره ی انبیا نیز می باشد.
3. در مورد لعنِ مسلمانان نیز باید متذکر شد که طبق احادیثِ مورد قبولِ فریقین، پیامبر عظیم الشأن اسلام، به طور «خاص» و «عام» عده ای از مسلمانان را لعن فرموده اند. در نتیجه لعنِ گروهی از مسلمانان نیز بنا به شرایط مستحب و یا واجب است.
4. «لعن کردن» توسطِ غیرِ خداوند، ماهیّتِ دعایی دارد. پس چنانچه شرایط و لوازم لعن کردن فراهم باشد، این کار نه تنها لغو نیست، بلکه مستحق پاداش نیز خواهد بود. در این صورت لعن کردن همواره 4 شاخصه ی مهم معنوی و عبادی خواهد داشت:
1. توجه به خداوند
2. عمل به دستورِ شرع مقدس در خصوص دعوت به لعن
3. پیروی از سیره ی پیامبران از جمله سیره ی پیامبر عظیم الشأن اسلام
4. برائت از دشمنانِ خداوند و اولیای دین

پاسخ تفصیلی:
لعن در لغت
«لعن» در لغت به معنای طرد کردن و دور کردن است.
راغب اصفهانی می گوید: «اللعن: الطرد والإبعاد على سبیل السخط، وذلك من الله تعالى فی الآخرة عقوبة؛ و فی الدنیا انقطاع من قبول رحمته و توفیقه، و من الإنسان دعاء على غیره1». یعنی: لعن دور كردن و راندن كسی بر اساس غضب یا ناراحتی است كه در قیامت از جانب خدا یك نوع عقوبت محسوب می شود ، ولی در دنیا از طرف خداوند دوری از رحمت و سلب توفیقِ عبد است. لعن از جانب انسان ها، دعا به ضرر دیگری یا نفرین بر دیگری است.»
طریحی نیز می نویسد: «اللعن: الطرد من الرحمة... و كانت العرب إذا تمرّد الرجل منهم أبعدوه منهم و طردوه لئلاّ تلحقهم جرائره، فیقال: لُعِن بنی فلان...2» یعنی: لعن :دور گرداندن از رحمت است ... و هر گاه در میان عرب كسی تمرد می كرد او را از خود طرد و دور می کردند تا مبادا اثرات خطای او دامن گیر آن ها شود. پس در این حال گفته می شد بنی فلان لعن شده اند.
ابن أثیر در النهایة می گوید: «أصل اللعن: الطرد و الإبعاد من الله، و من الخلق السبّ و الدعاء3».. اصلِ لعن طرد و دور گرداندن از خدا است و از جانب مردم نوعی سب و دعا می باشد.
بنابراین «لعن» اگر از جانب خداوند باشد به معنی دور گرداندن از رحمت است و اگر از جانب مردم باشد درخواست ازخداوند برای دور گرداندن شخص مورد نظر از رحمت و لطف خدا است. و از این حیث می توان «صلوات» را نقطه ی مقابل «لعن» دانست. زیرا «صلوات» از ناحیه ی خداوند افاضه ی رحمت است، و از ناحیه ی خلق «درخواست افاضه ی رحمت» است.
لعن در قرآن
در قرآن بارها خداوند گروه های مختلف را لعن فرموده اند. 41 بار در قرآن مشتقات مختلف این کلمه دقیقاً در همین معنای مذکور، آمده است. خداوند گروه های مختلفی را لعن فرموده اند:
1. مشرکان
2. کفار
3. اهل کتاب
4. کتمان کنندگان حقایق فرستاده شده از سوی خدا
5. جاعلان و تحریف گران کتب آسمانی
6. دروغگویان
7. کفر پس از اسلام یا پس از ایمان (مرتدان)
8. مرتکب قتل عمد مومن
9. مرتکب زنای محصنه
10. اصحاب السبت
11. اذیت کنندگان خدا و پیامبر
12. ابلیس
13. افترا زنندگان به خدا
و گروه هایی دیگر.
با توجه به معنای سلبی حکمت که دلالت بر محال بودنِ صدور لغو و قبیح از ناحیه ی خداوند متعال دارد، در نتیجه «لعن» کردن اصالتاً لغو یا قبیح نیست. هم چنین با توجه به معنای ثبوتی حکمت، تمامی افعال خداوند، در نهایت استواری و اتقان است. و لازمه ی سخنِ کسی که «لعن» کردن را امری لغو برشمرده است، انکار حکمت الهی در هر دو معنای مذکور است. و انکارِ حکمت الهی موجبِ خروج از توحید است و مستلزم شرک است.
لعنِ خداوند، منحصر به دنیا نیست. خداوند در آخرت نیز برخی از بندگانش را لعن می فرماید. عبارت های متعددی در قرآن دلالت بر لعن خدا در آخرت دارد. از میان این آیه ی پنجاه و هفتم از سوره ی احزاب از صراحت بیشتری برخوردار است:
إِنَّ الَّذينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهيناً ( احزاب/57)
ترجمه: بى‏گمان، كسانى كه خدا و پيامبر او را آزار مى‏رسانند، خدا آنان را در دنيا و آخرت لعنت كرده و برايشان عذابى خفّت‏آور آماده ساخته است.
علاوه بر خدای متعال، پیامبران الهی نیز گروهی از مردم را لعن می-فرمودند. خداوند در قرآن کریم این امر را به حضرات داود و عیسی بن مریم نسبت داده است:
لُعِنَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ بَني‏ إِسْرائيلَ عَلى‏ لِسانِ داوُدَ وَ عيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ (مائده/ 78)
ترجمه: از ميان فرزندان اسرائيل، آنان كه كفر ورزيدند، بر زبان داوود و عيسى بن مريم مورد لعنت قرار گرفتند. اين [كيفر] به خاطر آن بود كه عصيان ورزيده و [از فرمان خدا] تجاوز مى‏كردند.
هم چنین خمسه ی مطهره (پیامبر گرامی اسلام، حضرت امیرالمؤمنین، حضرت فاطمه، امام مجتبی و سیدالشهدا علیهم السلام) نیز با مسیحیان قرار گذاشتند تا ضمن مباهله، یکدیگر را لعن نمایند:
«.... ْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبينَ...» (آل عمران/ 61)
و نیز گروهی دیگر که «لاعنون» یعنی لعن کنندگان نام گرفته اند، برخی از مردم را استمراراً مورد لعن قرار می دهند:
«إِنَّ الَّذينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَ الْهُدى‏ مِنْ بَعْدِ ما بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتابِ أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ (بقره/159)
ترجمه: كسانى كه دلايل روشن، و وسيله ی هدايتى را كه نازل كرده‏ايم، بعد از آنكه در كتاب براى مردم بيان نموديم، كتمان كنند، خدا آنها را لعنت مى‏كند و همه لعن‏كنندگان نيز، آنها را لعن مى‏كنند.
بنابراین لعن کردن توسطِ غیر خداوند نیز لغو نیست. زیرا پیامبران و اولیای الهی متصف به این فعل هستند.
خداوند در آیاتی دیگر، از لعنِ خود و فرشتگان و جمیع انسان ها به عنوانِ کیفر گروه هایی از مردم یاد کرده است. در این آیات و نیز آیه ی سابق (و یلعنهم اللاعنون)، خداوند متعال مردم را به نوعی به لعن کردنِ گروه های یاد شده دعوت فرموده است.
گروه اول: کسانی که کافر بودند و بر کفر از دنیا رفتند (و تبلیغ دائم پیامبران و اولیای الهی فایده ای برای ایشان نداشت.)
إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ أُولئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعينَ (بقره/161)
ترجمه: كسانى كه كافر شدند، و در حالِ كفر از دنيا رفتند، لعنت خداوند و فرشتگان و همه مردم بر آنها خواهد بود
گروه دوم: کسانی که پس از ایمان آوردن و شهادت به حقانیت پیامبر، کافر شدند:
كَيْفَ يَهْدِى اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُواْ بَعْدَ إِيمَانهِِمْ وَ شَهِدُواْ أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَ اللَّهُ لَا يَهْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ * أُوْلَئكَ جَزَاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَ الْمَلَئكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ * خَالِدِينَ فِيهَا لَا يخَُفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَ لَا هُمْ يُنظَرُونَ* (آل عمران/ 86 و 87 و 88)
ترجمه: چگونه خداوند، قومى را كه بعد از ايمانشان كافر شدند، هدايت مى‏كند؟ با آنكه شهادت دادند كه اين رسول، بر حق است و برايشان دلايل روشن آمد، و خداوند قوم بيدادگر را هدايت نمى‏كند * كيفر آنان اينست كه: لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر آنهاست. * آنان پيوسته در اين لعن و نفرين باقى مى‏مانند و مجازات آنها تخفيف نمى‏يابد و مهلتى نيز به آنان داده نخواهد شد.*
لعنِ بندگان خدا، تو سطِ بندگان خدا، محدود به دنیا نیست. آیات قرآن نشان می دهد که بهشتیان (یا فرشتگان الهی) در آخرت اهل دوزخ و ستمگران را لعن می کنند. و این امر نشان گر اهمیت و جایگاه بلندِ لعن کردن است که حتی بهشتیان پس از تمام شدن امور دنیا نیز هم چنان ستم پیشگان را لعن می-نمایند:
وَ نادى‏ أَصْحابُ الْجَنَّةِ أَصْحابَ النَّارِ أَنْ قَدْ وَجَدْنا ما وَعَدَنا رَبُّنا حَقًّا فَهَلْ وَجَدْتُمْ ما وَعَدَ رَبُّكُمْ حَقًّا قالُوا نَعَمْ فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ أَنْ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمينَ (اعراف /44)
ترجمه: اهل بهشت، دوزخيان را صدا كرده و مي گويند: ما آنچه را كه پروردگارمان براى ما وعده فرموده بود، همه را حق يافتيم، آيا شما نيز آنچه را كه پروردگارتان به شما وعده داده بود، حق يافتيد؟ دوزخيان مي-گويند: بلى آنها را حق يافتيم. در اين هنگام ندا دهنده در ميان آنان ندا سر مى‏دهد كه لعنت خدا بر ستمكاران باد.
لعن در سنّت
پیامبر گرامی اسلام علاوه بر مشرکان، بارها و بارها گروهی از افراد پیرامون خود را که در صفِ مسلمین در آمده بودند، به طور عام یا به طور خاص مورد لعن قرار داده اند. ما روایات مربوط به لعن در زبان پیامبر را از منابع اهل تسنن متذکر می شویم تا عذری برای مخالفان باقی نماند. . سپس به یک روایتِ صحیح در منابع شیعی در این خصوص اشاره می نماییم:
لعن صحابه (یا مسلمین) در لسان پیامبر به طور عام در منابع اهل تسنن
منظور از لعن به طور عام، آن است که پیامبر متصفان به یک صفت، یا مرتکبان به یک فعل را به طور عمومی مورد لعن قرار داده باشند. مثلاً بفرمایند: رشوه دهنده و رشوه گیرنده ملعون هستند. روایات ذیل گویای چنین لعن هایی است:
• از عبدالله بن عمرو روایت شده است که رسول خدا رشوه دهنده و رشوه گیرنده را لعنت فرموده اند. ترمذی می گوید این روایت نیکو و صحیح است4.
• از ابوهریره روایت شده است که رسول خدا مردی را که لباس زنانه بپوشد و زنی را که لباس مردانه بپوشد لعنت کرده است5.
• هم چنین پیامبر گرامی اسلام، متخلفان از لشگر اُسامه بن زید بن حارثه را لعن فرمودند6. و شواهد تاریخی گویای آن است که برخی از مشاهیر اصحاب مانند ابوبکر7 و عمر8، مأمور به حضور در این سپاه بودند که از آن تخلف ورزیدند9.
لعن صحابه در لسان پیامبر به طور خاص در منابع اهل تسنن
• صحیح مسلم نقل می کند که پیامبر دو تن از اصحاب خود را لعن فرمودند:
حَدَّثَنَا زُهَيْرُ بْنُ حَرْبٍ حَدَّثَنَا جَرِيرٌ عَنْ الْأَعْمَشِ عَنْ أَبِي الضُّحَى عَنْ مَسْرُوقٍ عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ دَخَلَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ رَجُلَانِ فَكَلَّمَاهُ بِشَيْءٍ لَا أَدْرِي مَا هُوَ فَأَغْضَبَاهُ فَلَعَنَهُمَا وَسَبَّهُمَا10 ترجمه: عایشه می گوید: دو نفر بر رسول الله وارد شدند و با او سخنانی گفتند که من متوجه نشدم. رسول الله به خشم آمدند و آنها را سب و لعن کردند...
• از عایشه نقل شده است که پیامبر گرامی اسلام، ابا مروان و مروان را لعن کرده است11.
• هم چنین پیامبر ابوسفیان و معاویه را نیز به طور خاص لعن فرمودند:
«هنگامی که ابوسفیان همراه معاویه به سوى پیامبر مى آمدند، آن حضرت فرمود: اللهم العن التابع و المتبوع، اللهم علیک بالأقیعس، قال ابن البراء لأبیه: من الأقیعس؟ قال: معاویه.12 یعنی: بار خدایا پیرو و جلودار را لعنت کن، خدایا اقیعس را به تو واگذار مى کنم، ابن براء مى گوید: به پدرم گفتم اقیعس کیست؟ پاسخ داد: معاویه»
و نیز على بن اقمر مى گوید همراه با گروهى از عبدالله عمر خواستیم براى ما حدیثى بگوید او گفت: «پیامبر درباره ابوسفیان در حالى که سوار بر مرکبى بود و معاویه و برادرش از پیش و از پس او در حرکت بودند، فرمود: «اللهم العن القائد و السائق و الراکب، قلنا أنت سمعت رسول الله؟ قال نعم، و الاّ فصُمتا أذناى، کما عُمیتا عیناى13» یعنی: خدایا لعنت فرما جلودار، پیرو و سواره را؛ پرسیدیم که تو خود از رسول خدا شنیدى؟ گفت: آرى، و چنان چه دروغ بگویم دو گوشم کر باد، هم چنانکه دو چشمم نابیناست.
بنابراین پیامبر گرامی اسلام، صحابه خود را به طور عام و به طور خاص مورد لعن قرار داده اند. پس لعن کردن مسلمانان نه تنها لزوماً قبیح یا لغو نیست، بلکه چنانچه شرایط آن فراهم باشد، حکم واجب یا مستحب هم خواهد داشت.
لعن در منابع شیعی:
در منابع شیعی نیز هم چون منابع اهل تسنن، لعن صحابه و غیر صحابه توسط پیامبر و سایر حجج الهی به طور صحیح و قابل استناد به دفعات نقل شده است که جای بحث ندارد. ما در این خصوص عبارت صریح حضرتِ امام کاظم در خصوص لعن خداوند و فرشتگان و تمام مردم بر دو تن از صحابه پیامبر را که به یک طریق و سه سند در الکافی نقل شده است از نظر می گذرانیم:
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَنْصُورٍ الْخُزَاعِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سُوَيْدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ عَنْ عَمِّهِ حَمْزَةَ بْنِ بَزِيعٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سُوَيْدٍ وَ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ النَّهْدِيِّ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَنْصُورٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سُوَيْدٍ قَالَ كَتَبْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ع وَ هُوَ فِي الْحَبْسِ كِتَاباً أَسْأَلُهُ عَنْ حَالِهِ وَ عَنْ مَسَائِلَ كَثِيرَةٍ فَاحْتَبَسَ الْجَوَابُ عَلَيَّ أَشْهُراً ثُمَّ أَجَابَنِي بِجَوَابٍ هَذِهِ نُسْخَتُهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ... وَ هُمَا الْكَافِرَانِ عَلَيْهِمَا لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلَائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ وَ اللَّهِ مَا دَخَلَ قَلْبَ أَحَدٍ مِنْهُمَا شَيْ‏ءٌ مِنَ الْإِيمَانِ مُنْذُ خُرُوجِهِمَا مِنْ حَالَتَيْهِمَا وَ مَا ازْدَادَا إِلَّا شَكّاً كَانَا خَدَّاعَيْنِ مُرْتَابَيْنِ مُنَافِقَيْنِ حَتَّى تَوَفَّتْهُمَا مَلَائِكَةُ الْعَذَابِ إِلَى مَحَلِّ الْخِزْيِ فِي دَارِ الْمُقَام‏...14.
ترجمه: علی بن سوید می گوید: به امام کاظم در حالی که در حبس بود، نامه ای نوشتم. و از حال او و مسائل فراوانی پرسیدم. جواب نامه چندین ماه به تأخیر افتاد و پس از آن جواب مرا دادند که این نسخه ای از آن است: «بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله العلی العظیم ... و آن دو نفر کافرند. لعنت خدا و ملائکه و مردم، جمیعاً بر آن دو است. به خدا قسم در دل هیچ یک از آن دو چیزی از ایمان هرگز داخل نشد و از این حالت خارج نشدند و بر آن دو جز شک چیزی برنیافزود. آن دو خُدعه پیشه، شکّاک و منافق بودند تا این که فرشتگان عذاب جان آن دو را گرفتند و به سوی جایگاه خواری و پستی در آخرت درافکندند.

نتیجه گیری:
با توجه به آنچه گفته شد: لعن کردن، کاری لغو یا قبیح نیست. خداوند، فرشتگان، پیامبران و اولیای الهی چنین کاری کرده، و می-کنند. لعن می تواند مستوجب پاداش هم باشد. در این صورت لعن کننده همواره دارای چهار شاخصه ی مهم عبادی و معنوی است: «توجه به خدا»، «برائت از دشمنان دین»، «عمل به دستور شرع و لبیک به دعوت الهی در قرآن»، و «عمل به سیره ی انبیاء و امامان.»

پاورقی:
. المفردات: مدخل «لعن».
2 . مجمع البحرین: 4/124
3 . النهایة: 2 / 255.
4 . سنن الترمذی ج۳ ص۶۲۳ ش ۱۳۳۶ و ۱۳۳۷ کتاب الأحکام باب ما جاء فی الراشی والمرتشی فی الحکم
5. سنن النسائی الکبرى ج۵ ص۳۹۷ ش ۹۲۵۳ کتاب عشرة النساء باب لعن المتبرجات من النساء
6 . شهرستانی در کتاب ملل و نحل جلد اول ص 129 چاپ بیروت و در چاپ دار المعرفه جلد اول ص 23 در چاپ قاهره ص 13 می‌گوید: جهزوا جیش اسامه، لعن الله من تخلف عنه. هم چنین سید شریف جرجانی در کتاب مواقف ج 8 ص 619 چاپ استانبول ، ص 806 طبع هندوستان ، ص 376 طبع مصر همین تعبیر را دارد. جوهری نیز در کتاب سقیفه و ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه ج4 ص 178، مشابه همین عبارت را ذکر کرده اند.
7. انّ ابا بکر کان ممن امره رسول الله بالخروج مع اسامه. (صالحی دمشقی، کتاب سبل الهدی والرشاد ج 6 ص 248 به نقل از طبقات ابن سعد)
8 . عمر همواره به اُسامه می گفت: «مات رسول الله و انت علیّ امیر». یعنی: پیامبر وفات کرد در حالی که تو بر من امیر بودی. (طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری ج 3 ص 212)
9 . مؤرخین نسبت به عدم حضور این دو تن در سپاه اُسامه در روزهای آخر عمر حضرت متفق القول اند. ر.ک: تاریخ طبری وقایع سال یازدهم.
10. صحیح مسلم – مسلم النیسابوری – ج ۸ – ص ۲۴- دارالفکر (روایت 4705)
11 . الهیثمی، ابن حجر مکی، الصواعق المحرقه، ص 179 ط مصر عام 1375 ه. ق
12 . الاستیعاب، ج1، ص 217; سیره حلبیه، ج 1، ص 317
13 . نصر بن مزاحم، وقعة الصفین، ص 217
14 . الكافي، ج8 ، ص 125؛ حديث أبي الحسن موسى ع ..... ص : 24


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: برچسب‌ها: آیا لعن کار لغو ی است؟,
ن : علی حسین زاده
ت : جمعه 11 مرداد 1392


محمد بن حسن عسکری (عج) آخرین امام از امامان دوازده گانه شیعیان است. در ١۵ شعبان سال ٢۵۵ هـ.ق در سامرا به دنیا آمد و تنها فرزند امام حسن عسکری (ع)، یازدهمین امام شعیان ما است. مادر آن حضرت نرجس (نرگس) است که گفته اند از نوادگان قیصر روم بوده است. «مهدی» حُجَت، قائم منتظر، خلف صالح، بقیه الله، صاحب زمان، ولی عصر و امام عصر از لقبهای آن حضرت است.